یادداشت لیلا مهدوی

سرگذشت فلسفه غرب: به روایت مدرسه دوباتن
        «از نظر ما متفکر بزرگ کسی است که اندیشه‌هایش برای مفید واقع شدن در زندگی امروز ما بیشترین اقبال را دارد.»
از متن کتاب:
«فلسفه را هم مشق مرگ دانستهاند (افلاطون) هم هنر زندگی (نیچه). فلسفه، از رهگذر معنا بخشیدن به مرگی که، از قرار معلوم، هر ارزش و هر معنایی در مواجهه با آن بیهوده و بیربط به نظر میرسد، کوشیده است بهشیوۀ خودش زندگی را از بیمعنایی نجات دهد. شیوۀ فلسفه بـرایغلبـهبـرمرگهمانا«خوبزیسـتن»اسـت:بهتریـنتمریِنخوبمردْنخوبزیسـتن است. زیرا بهقول آن فیلسوف، فقط کسی که بههنگام زیسته باشد میتواند بههنگام بمیرد - و بیحسـرت از جهان برود. ارسـطو نیز که در سـنت اسـلامی او را «معلم اول» لقب دادهاند، از دو مدعای مهم دفاع میکرد: یکی اینکه همۀ انسانها از روی طبع بهدنبال معرفت هستند، و دیگر اینکه همۀ انسانها در پی زندگی خوباند (ائودایمونیا). خود وی نیز به پیروی از استا ِد
استادش، سقراط، زندگی خوب را زندگی همراه با تأمل و معرفت َ و فضیلت میدانست.
      

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.