یادداشت
1403/5/21
سهراب شاعر نبود! سهراب یک نویسندهی خلاق و بااحساس بود. سهراب یک هنرمند بزرگ تاریخ معاصر ما بود. سهراب یک فرد عاشق بود؛ اما سهراب شاعر نبود، چراکه چیزی که مینوشت را نباید شعر به حساب آورد. برخی از این جملات احساسی و موزون است اما شعر نیست. هشت کتاب در حقیقت هشت دفتر از مکتوباتی است که از الهامات و تفکرات خاص و عرفانی سهراب سپهری را نشات گرفته است و در دفترهایی با عنوانهای مرگ رنگ (1330)، زندگی خواب (1332)، آواز آفتاب (1340)، شرق اندو (1340)، صدای پای آب (1344)، مسافر (1345)، حجم سبز (1346) و ما هیچ، ما نگاه آمده است. خواندن این کتاب در کل توصیه میشود، منتهی نباید توقع یک کتاب شعر را از آن داشت چراکه سهراب شاعر نبود. شعر روشنی، من، گل، آب از دفتر حجم سبز: ابری نیست بادی نیست مینشینم لب حوض: گردش ماهیها، روشنی، من، گل، آب. پاکی خوشه زیست. مادرم ریحان میچیند. نان و ریحان و پنیر، آسمانی بیابر، اطلسیهایی تر. رستگاری نزدیک: لای گلهای حیاط. نور در کاسه مس، چه نوازشها میریزد! نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین میآرد. پشت لبخندی پنهان هرچیز. روزنی دارد دیوار زمان، که از آن، چهره من پیداست. چیزهایی هست، که نمیدانم. میدانم، سبزهای را بکنم خواهم مرد. میروم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم. راه میبینم در ظلمت، من پر از فانوسم. من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت. پرم از راه، از پل، از رود، از موج. پرم از سایه برگی در آب: چه درونم تنهاست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.