بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت حمید عبدالهیان

                من خودم عاشق یعقوبم. چون آدم خودساخته ای بود و تا آخرش مثل یک نظامی زندگی کرد. از آن هایی که شش ماه پوتینشان را از پا در نمی آورند. اَه! پیف پیف! 
یعقوب از اول اولش از یک نفر بدش می آمد. آن یک نفر خلیفه ی بغداد بود و قدرت مندترین آدم روی زمین. یعقوب از وقتی یک بچه ی این قدّی بود، تصمیم گرفت حال خلیفه را بگیرد. از کارگاه قابلمه سازی بابایش کم کم بچه محل ها را جمع کرد و برای خودش لشکری راه انداخت. اول سیستان و بعد کرمان و بعدش خراسان و شیراز را گرفت و خیلی یواش خودش را به خلیفه نزدیک کرد. نزدیک بود که خلیفه را بگیرد ها! ولی بدشانسی آورد و هم چین لحظه ی آخر یک ذرّه شکست خورد. 
این کتاب را تقدیم کرده ایم به مرحوم استاد ابراهیم باستانی پاریزی
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.