یادداشت صبا کاظمی
باوجود اینکه سبک عاشقانه هیچ وقت سلیقه من نبوده و معمولا درباره رمانهای عاشقانه که حتی قوی هم هستند نظر خاصی نمیدم ولی من او به نظرم کمی فراتر از "فقط" داستان عاشقانه است که میتونه نظر منِ عاشقنَشو هم جلب کنه!😅 چیزی کمی بیشتر از داستانهای لوس عاشقانه پیش روی مخاطب میذاره. حالا نمیدانم به خاطر ادبیات منحصر به فرد نویسنده است یا هرچیز دیگر.. متن خاصی داره.. انگار واگویههای ذهنی رو داستان کرده و چقدر هنرمندانه این کار رو کرده.. بعضی وقتا انگار جملهها از یه سرزمین خیالی میان بیرون.. "ذهن خیالی، خیال ذهنیه چرا؟ چون داستان از خیال جون میگیره ذهن، داستان رو میسازه، یا علی مددی! :)🤍" و من چقدررر درویش مصطفی رو دوست داشتم:).. . . یک اعترافی هم باید بکنم راستش آن چند صفحهای از فصل نهِ او که سفيد بود را که دیدم حسابی نشر افق را مورد عنایت ناسزاها قرار دادم بندگان خدا را! خب حق بدهید شما جای حساس کتاب بفهمید ناشر یادش رفته یک فصل را چاپ کند چه حالی میشدید؟! ولی من نگفتم قیمت کتاب را خون پدرم گرفتهاند.. گفتم به قیمت خون " پدرشان" گرفتهاند! معلوم است که خون پدرم را قاطی این ماجرا نمیکنم!😅 اما ناشری که چند صفحه را چاپ نکند معلوم نیست خون پدرش چقدر بیارزش بوده است! به هرحال کسی که خون پدرش به اندازه پدر طایفه فتاحها بیارزد که صفحه جا نمیاندازد! میاندازد؟! فتاحها حتی آجرشان حق بود.. خلاصه که انشاءالله ناشر افق هم مثل شخصیت کتابهای چاپیاش لوطی باشد و من را حلال کند!😅🌹 یا علی مددی:)
14
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.