یادداشت محمدامین اکبری

عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست
        
به نام او

اول
🔹️همانطور که پیشتر وعده داده بودم در این پست به معرفی کتاب «عشقی سیمای نجیب یک آنارشیست» نوشته محمد قائد می‌پردازم. کتابی که مجموعه جستارهای قائد پیرامونِ شعر و شخصیتِ میرزادهعشقی است.

یک
🔸️این کتاب پیش از این توسط انتشارات طرح‌نو منتشر شده بود و در حال حاضر انتشارات ماهی آن را به چاپ می‌رساند.
قائد این کتاب را در سال هفتاد و شش منتشر کردو در شش فصل و مقدمه و موخره‌ای نسبتا مفصل به مسائل پیرامونی زندگی و شعرِ میرزاده عشقی شاعر بلندآوازه معاصر پرداخت، و به این بهانه بسیاری از مسائل سیاسی اجتماعیِ ایران در سالهای پس از انقلاب مشروطه تا سالهای به قدرت رسیدن رضاخان را مورد بررسی قرار داده است.

دو
🔸️قائد یکی از بهترین جستارنویسانِ ادبیات ماست او با نثری جذاب و مختص به خود کتابهای متعددی را نوشته که در میان اهالی ادبیات طرفداران خود را پیدا کرده است، نثرِ جذاب او در این کتاب نیز بیش از هرچیز جلوه‌گری می‌کند او سعی دارد ناظری بی‌طرف باشد و منصفانه آرا و نظرات عشقی را مورد بررسی قرار داده و با بیانی شیوا آن را به مخاطب منتقل کند. او برای آنکه واقعا منصفانه نظر بدهد سعی در مستندنگاری دارد و در طول فصلهایش مدام مخاطبانش را به اسناد تاریخی ارجاع می‌دهد. و از این رو مطالب مفید و دست اولی در این کتاب به چشم می‌خورد. خصوصاً اطلاعاتی که او درباره قتل عشقی ارائه می‌دهد و تحلیلی که در این زمینه دارد بسیار خواندنی‌ست.

سه
🔸️و اما این کتاب یک مشکل نیز دارد و آن هم این است که قائد در بسیاری از جاها بیشتر از حد به توضیح و تفصیل می‌پردازد و در این‌جاهاست که این نثر جذاب ملال‌آور می‌شود اگر او با ایجاز بیشتری به بیان مطالب می‌پرداخت و از بیانِ برخی مطالبِ غیرضرور صرفنظر می‌کرد با کتاب خواندنی‌تری روبرو بودیم.
ضمن اینکه قائد منتقد ادبی نیست و نظراتش در این باره چندان صائب و دقیق نیست، ای‌کاش کمتر به تحلیلِ شعر عشقی و همروزگارانش می‌پرداخت.

چهار
🔸️باز هم می‌گویم یکی از مهمترین ویژگیهای این کتاب نگاه منصفانه و به دور از غرض‌ورزیهای رایجی‌ست که نویسنده به موضوع دارد او نه چندان شیفته عشقی‌ست که از او قدیسی بسازد که در زیر چنگال استبداد از پا درآمد و نه بی‌انصاف است که بر آرای بعضا غیر دقیق و هیجان‌زده او (که منطقا از طبعی انقلابی و جوان برمی‌آید) بتازد و قتل او را به حساب تندرویهای خودش بگذارد.
قائد منصفانه افکار و آرای عشقی را در بستر تاریخی آن روزگار بررسی می‌کند و این خود چیز کمی نیست.

آخر
🔹️و در آخر بخش پایانیِ کتابِ "عشقی سیمای نجیب یک آنارشیست":
《 عشقی که از جامعه عصر خویش یک سر و گردن بلندتر و بالاتر بود، ناشاد زیست و ناشاد (و از نظر حرفه‌ای ناموفق) مُرد، اما به تقویت یک طرز فکر کمک کرد. تهور در راه تجربه و صداقت و شجاعت در به زبان آوردن و ایستادن بر سر آرمان خویش. جوهر آرمانش کمتر روشن است. چون به نوعی آنارشیست بود و به واقع نمی‌توانست آرمانی روشن و قابل تعریف داشته باشد. عشقی خود را بخش مهم از تاریخ می‌پنداشت و بسیار جدی می‌گرفت و نظراتی گاه پر تضاد را سرسختانه دنبال می‌کرد. در دنیایی که بددلی نسبت به گفتار دیگران و بی اعتقادی به کردار خویش بسیار رایج است، صداقت عشقی می تواند اطمینان بخش باشد. افکار او سراسر آموزنده نبود اما شخصیتش الهام دهنده بود.》
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.