یادداشت پیمان قیصری
1403/5/3
تریشا دختر نه ساله به همراه برادر و مادرش به پیکنیک رفته که نیاز به دستشویی پیدا میکنه و هرچقدر مادر و برادرش رو صدا میزنه اونا گوش نمیدن چون در حال بگومگو با هم هستند در نتیجه تریشا خودش از جاده خارج میشه تا به کارش برسه اما برای برگشت دچار مشکل میشه و در جنگل گم میشه و چیزی همراهش نیست جز کمی غذا و یک واکمن. داستان با اینکه کوتاهه، خیلی کشش نداره، بخش اعظمی از کتاب هیچ اتفاقی نمیافته و میشه گفت استیون کینگ بیشتر دوست داشته نظرات و اعتقادات خودش رو در قالب یک داستان بیان کنه. فکر میکردم یک رمان سرگرم کننده باشه اما توقع من رو برآورده نکرد. من معمولا وقتی کار زیاد و درگیری ذهنی دارم سعی میکنم کتابهایی بخونم که تمرکز خاصی نیاز نداشته باشه و بیشتر سرگرم بشم اما با این کتاب این اتفاق نیفتاد.ه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.