یادداشت محدثه حسنی

سلام و نور
        سلام و نور بر شما

_جملاتی از کتاب
مادر می گوید خیال بزرگ ترین موهبت هر انسانی است. آن بیرون آدم ها عاشق می شوند، اما عشق شان می گذارد می رود. ثروتمند می شوند اما ثروت شان یک شبه به باد می رود. آدم ها یکدیگر را به توهم ساختن جهانی بهتر می کشند، اما جهان به هیچ وجه بهتر نمی شود. در جهان خیال اما می توان صاحب ابدی همه چیز شد. می توان هر چیزی را به دلخواه ساخت. در جهان خیال هر انتخاب امکانی دیگر را منتفی نمی کند. اینجا جهان بدون مرز و دود و خون و تلخی است. می توان همه چیز را یک جا داشت. 


فضای کتاب سرد است، حال روزهای زمستانی با هوای گرفته دارد، درختها خشکند و هیچ برگی رویشان نیست.
راوی داستان دختری نابیناست که در کودکی در اثر حادثه ای بینایی خود را از دست داده، او که همراه مادرش در یک خانه ی ویلایی قدیمی در دروازه دولت  تهران  در انزوا ، به دور از هیچ گونه ارتباطی با انسانها زندگی میکند تمام تعاریف و توصیفاتش محدود میشود به خواص گیاهان دارویی ، فضای خانه ، حالات وحرکات و حرفهای مادرش ، کتابهایی که گاهی مادر برایش میخواند که مهمترینشان کتاب قانون بو علی سیناست و  تفکرات و اعمال  عجیب و غریب و بیمار خودش .

کتاب واقعا داستان متفاوتی داشت، پایانشم خیلی مریض و کمی ترسناک  بودو در کل تجربه ی جالبی بود .
      
235

21

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.