یادداشت
1403/4/6
شاهزادهی دورگه جلد اول با اختلاف بدترین کتاب مجموعهی هری پاتر بود. سرد، بیروح، کسلکننده و بدون هیجان. رولینگ به اندازهی یک کتاب مقدمه چینی کرده، برای یک اتفاق بزرگ، اما این اتفاق هر چه قدر بزرگ باشه، این همه مقدمه چینی نیاز نبود... مشکل اصلی من با جلد های اول هری پاتر، فدا شدن توضیحات و توصیف های زیبا بود، رولینگانقدر اتفاق جذاب داشت که برای پرداختن به آنها مجبور بود از بعضی چیز ها چشمپوشی کنه. هر چی جلوتر رفتیم، رولینگ با افزودن توضیحات و توصیف سعی کرد این تعادل را به دست بیاره، تو کتاب حفرهی اسرار و زندانی ازکابان تا حدی هم موفق شد. به خصوص دومی.اما یهو شلنگ توصیف و اتفاق و روایت از دستش در رفت که منجر شد به جام آتش و محفل ققنوس که حسابی حوصلهمون را سر برد.(محفل ققنوس باز بهتر بود، ولی جام آتش تا جلد اخر اصلا جوندار نبود) اخر هم مجبور شد با فشرده سازی از یک سری اتفاقات گذر کنه... خطر اسپویل کتاب های قبلی در دو خط هر چی مرگ سدریک پرداختش خوب بود و حسابی دلم را کباب کرد، پرداخت مرگ سیریوس بد بود... این کتاب افتادیم در دام ساختن قصه برای جلد بعد، یعنی یک افت شدید، گذشتهی ولدمورت، داستان رها شدهی دراکو، قصههای عاشقانهی نه چندان جذاب، شاهزادهی دورگهی کم فروغ و... خلاصه با اختلاف کسلکننده ترین کتاب مجموعه بود... خلق شخصیتی مثل امبریج نشان توانایی رولینگ بود اما در عجبم که اسلاگهورن چیه این وسط، نچسب و بدون گیرایی و جذابیت...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.