یادداشت سیده مریم طیار هشجین
1401/8/8
کتاب را از خود آقای نویسنده هدیه گرفتم. بله، از خود خودشان😊 نزدیک یکسال بود که با پاکستان به معنای خاصش آشنا شده بودم و مشغول مطالعه درباره ابعاد مختلفش بودم و خیلی تصادفی با ایشان آشنا شدم و راستش را بخواهید گل از گلم شکفت! نهتنها کتاب را هدیه کردند که اطلاعات دست اول بسیاری هم درباره دیروز و امروز پاکستان و تا حدودی هند در اختیارم گذاشتند. ضمنا با افراد پاکستانی و ایرانی دیگری هم آشنا و مرتبطم کردند تا بهتر بتوانم از پس موضوع پژوهشم بربیایم و این فوقالعاده بود. در همان دیدار اول از من خواستند بعد از خوانش، یادداشتی درباره رمان بنویسم و من هم اطاعت امر کردم. بنابراین این دومین یادداشت من درباره این رمان جذاب است به قلم نویسندهای متواضع و مهربان که از نزدیک شاهد اتفاقات بوده و داستانش را به زیبایی پرداخته است. رمان نبرد تیلهها، بیآنکه ادعایی بکند، بخش بزرگی از بار رفع ابهامات موجود در درون مرزهای سرزمینی همسایه شرقیمان پاکستان را بر عهده گرفته و به شکلی گویا، سلسلهاتفاقات ۱۵، ۲۰ ساله گوشهای مهم از آن کشور را در قالب داستانی صمیمی بازخوانی کرده است. کویته مرکز ایالت بلوچستان که هممرز با استان سیستان و بلوچستان ماست، مرکز اتفاقات رمان است و هم از جهت جغرافیایی و هم از جهت سبک زندگی و زبان و... شباهت زیادی بین این دو منطقه دیده میشود. ولی در همان کویته، شیعیان هم زندگی میکنند. خیابان علمدار این شهر، مرکز زندگی شیعیان دوازدهامامی منطقه است و تا پیش از وقوع حوادث خونبار، وحدت شیعه و سنی در این شهر، مثالزدنی است. در این رمان با اکبر که کودک خانوادهای شیعه است همراه میشویم و آرامآرام در جریان چگونگی گسست میان شیعیان و اهل سنت پاکستان قرار میگیریم و متوجه میشویم چه شد که پاکستان به تدریج به کشوری تبدیل شد که در آن وقوع عملیات تروریستی در کوچه و خیابان و بازار به امری عادی تبدیل شده و مقصر اصلی این جریانات چه کسی است؟
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.