یادداشت مریم محسنیزاده
1403/11/6
جلال در سال ۱۳۴۳، به دعوت کنگرهٔ مردمشناسی مسکو، سفری یک ماهه به روسیه داشت. در آن زمان جلال چهلویک ساله بود و حدوداً بیست سالی میشد که از حزب توده فاصله گرفته بود. این سفرنامه از یادداشتنویسی جلال فراهم شده است. اگرچه اسم کتاب "سفر روس" است اما در بخشهایی از آن، از سفری که در خلالش به ازبکستان، تاشکند و سمرقند هم داشته سخن گفته است. فصل آخر کتاب هم به کنگرهٔ مردمشناسی اختصاص دارد. این سفرنامه و گزارش کنگره، به ترتیب قرار بود در هفتهنامهای ادبی توسط شاملو و "پیام نوین" چاپ شوند که با دخالت سانسور و توقیف آن، اتفاق نیفتاد. مقدمهٔ کتاب به قلم شمس، برادر جلال است. زبان سفرنامه، بریدهبریده، بدون فعل، دارای کنایه و خُرده طنزی میباشد. جملات بلند با عطفهای متعددِ "واو" هم زیاد دیده میشود. جلال در همان ابتدای سفرنامه، به ماجرای دعوتِ دانشگاه هاروارد و بدگمانیهای اطرافیان به تودهای بودنش اشارهای دارد. سفر به روس با کشتی "پیونیهر" آغاز میشود. جلال در سفرنامه، از گشتوگذارهایش در شهر، آداب اجتماعی و فرهنگی روسها، قوانین مربوط به طلاق، هزینهٔ حملونقل، نظافت شهری، نوع پوشش، برخورد با عابران و رهگذران میگوید. او به خیابانها، پارکها، کلیساها، موزهها، سیرک و سینما رفته و از تجربیاتش مینویسد. دریافتهایی که جلال از این سفر دارد، تازه و نو است؛ اگرچه مربوط به زمانهٔ دیگری میباشد. این تازگی و جذابیت متن، تا نیمهٔ کتاب تداوم داشت. بعد از آن، خواندن کتاب کمی ملالآور شده بود؛ چون عموماً متن گزارشی از کارهای روزانه و وقایع تکراری بود. جلال در خلال گزارش سفرش، نقدش را به پیشرفت و عقبماندگی روسها میکند؛ از عکس و مجسمهٔ لنین و استالین و پُز موشک ساختنشان گرفته تا قالی پازیریک و فرش بهارستان ایرانی که از موزههایشان سردرآورده. در جایی از کتاب، جلال اشاره میکند:" برای شناختن یک شهر باید پیاده آن را گشت و با مردمش گپ زد، که من نه وقتش را داشتم و نه زبانش را بلد بودم." در عین حال او تا جایی که میشود با مردم گفتوگو میکند. جالب است در کافهای، خدمتکاری او را شبیه یان فرانکِل یکی از خوانندگان محبوب اوکراینیتبارِ اهل شوروی میداند. همچنین جلال چند شهر از روسیه را میگردد؛ مثل مسکو، لنینگراد و باکو (در آن زمان باکو جزو روسیه بوده است) یا سر قبر چخوف و گوگول و مشاهیر روسی میرود و از بوی داستانهای تورگینف و داستایفسکی در مکانهای مختلف میگوید. با این حال خواندن این سفرنامه جالب بود و جامعالاطراف بودن جلال و اطلاعاتش، خواننده را شگفتزده میکرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.