یادداشت سعید بیگی
1403/6/5
3.7
10
ما زنده به شناختِ خویشتنِ خویشیم و اگر خویش را نشناسیم و هویت خود را به جای نیاوریم؛ هیچ نیستیم. گمگشتهای در این دنیای بزرگیم و بس! این کتابِ «آینه» حکایت مردی است که خویشتنِ خویش را گم کرده است و از وی هیچ نشانی ندارد. و در به در، در پِیِ کسی یا کسانی است که به حیلتی و چاره ای و راهی هویتش بیابند یا هویتی دیگر بدو بخشند تا شناخته شود. و بدین سان به زندگی بازگردد؛ که بی هویت زندگی را نشاید! *** ای بیخبران ز درد و آهم | | خیزید و رها کنید راهم من گمشده ام، مرا مجویید | | با گمشدگان، سخن مگویید تا کی ستم و جفا کنیدم | | با محنت خود رها کنیدم بیرون نکنید از این دیارم | | من خود به گریختن سوارم از پای فتادهام چه تدبیر | | ای دوست بیا و دست من گیر ... (لیلی و مجنون نظامی گنجهای)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.