یادداشت alef

alef

1401/09/04

                كتاب #سنگ اثر خانم #قدسیه_پائینی درباره یکی از سنگدلان #کربلاست. شخصی به نام #زرعه_ابن_ابان. شخصی از اهالی #کوفه کسی که کینه #علی (ع) را از #صفین به دل داشت و در کربلا به انتقام آن روز با #حسین (ع) جنگید. کسی که دل کودکان و زنان حرم را لرزاند و به امام جسارت کرد و اجازه آب خوردن به ایشان نداد و تیر به صورت امام و سنگ به پیشانی امام پرتاب کرد و امام او را نفرین کرد که خدایا او را تشنه بمیران. در این کتاب در باره سرنوشت تلخ کسی می خوانیم که تا آخر از کاری که کرده بود پشیمان نشد و به آن افتخار می کرد و می گفت:من حسین را کشتم.
پی نوشت: طراحی جلد کتاب خیلی خوب نیست.
بخشی از کتاب: ابن طفیل دست زرعه را از روی زانویش، کنار زد. با صدایی خفه از غم پرسید:بعد چه شد؟ - هیچ. می خواستی چه بشود؟ همه آن سنگ هایی که شب های قبل کناره هایش را تراشیده بودم و تیز کرده بودم، به دادشان رسید. بدون آنکه نزدیکش، شوند تا شمشیرش آن ها را دور کند، او را کشتند. زرعه صدای او را به زحمت شنید. 
- پس عابس را با باران سنگ کشتید، با سنگ های تو.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.