بریده کتابهای ملیکا خرامان ملیکا خرامان 1403/4/15 کتاب دزد مارکوس زوساک 3.9 47 صفحۀ 359 جنگ، آشکارا، مرز بین منطق و خرافات را از میان میبرد. 0 39 ملیکا خرامان 1403/4/5 کتاب دزد مارکوس زوساک 3.9 47 صفحۀ 239 ماکس گفت:《 تو همه چیزو راجع به گل زدن گفتی،... ولی من نمیدونم امروز چه جور روزیه! نمیدونم زیر نور آفتاب گل زدی یا اینکه ابر همه چیزو پوشونده.》دستانش موهای کوتاه شدهاش را سیخونک زدند و چشمان باتلاقیاش برای خاطر سادهترین سادهها به التماس افتادند《 میشه بری بالا و بهم بگی هوا چه شکلییه؟》 طبیعتا، لیزل با عجله از پلهها بالا رفت. چند متر دورتر از دروازهی تفمالیشده، ایستاد، در جا چرخید و آسمان را نگریست. وقتی به زیرزمین برگشت، برایش گفت. 《 امروز آسمون آبییه، ماکس، و یک ابر بلند و بزرگ هست که عین طناب کشیده شده و آخرشم خورشید مثل یه سوراخ زرده...》 در آن لحظه، ماکس فهمید تنها یک بچه قادر است گزارش هوای این چنینی بدهد. 0 14 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.1 10 صفحۀ 94 بیشتر مردم از بوی بیمارستان متنفرند، اما بوی زندان چی؟ آیا هیچ وقت بوی زندان به مشامشان خورده؟ 0 10 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.1 10 صفحۀ 68 و در تمام مدتی که منتظر برگشتنش بودیم و حتی قبلتر از آن، وقتی خیلی بچه بودم و خیلی چیزها را نمیفهمیدم این فکر همیشه در ذهنم بود: اینکه چیزهای زیادی در مورد آدمها وجود دارد که به راحتی میشود فهمید مثل قد، وزن، یا اینکه تخم مرغشان را چه جوری دوست دارند، اما هیچ وقت نمیشود فهمید درون قلبشان چه میگذرد. 0 17 ملیکا خرامان 1402/6/12 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 159 صفحۀ 41 شب کویر، سرشار از خداست. اگر شبی نیمه شبی دلی به کویر بسپاری، و صدای راه رفتن خرامان ستارگان را بشنوی، و درخشش هزار خورشیدیِ آسمان کویر را ببینی، و کهکشان را، و جاده های شفاف قلب آسمان را، و شهاب های خط نورکشان را بیابی، و آن خاموشی سحرآمیز پر غوغا را بشنوی، و نفس باد نمکین کویری را، مشک فشان، ببویی، و جوان شدن دمادم عالم پیر را باور کنی، و سماع صوفیانهی روح را احساس کنی، خواهی دانست که شب کویر، سرشار از خداست، و کویر، گوشهیی از ملکوت خداوند است... کاش که در کنارهی کویر، جایمان بدهند! 0 24 ملیکا خرامان 1402/6/11 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 159 صفحۀ 24 انسان برای توانستن خلق شده است محمد، نه نتوانستن. اگر خواست خدا بر ناتوانی انسان بود، از اصل، انسانی خلق نمیکرد. 1 28 ملیکا خرامان 1402/6/10 انسان در جستجوی معنا ویکتورامیل فرانکل 4.0 7 صفحۀ 121 مردی که سالها احساس میکرد حد مطلق همهی رنجهای ممکن را لمس کرده است، در اینجا به این نتیجه میرسید که رنج حدودی نمیشناسد و او هنوز هم باید رنج بکشد، بیشتر از پیش. 0 10
بریده کتابهای ملیکا خرامان ملیکا خرامان 1403/4/15 کتاب دزد مارکوس زوساک 3.9 47 صفحۀ 359 جنگ، آشکارا، مرز بین منطق و خرافات را از میان میبرد. 0 39 ملیکا خرامان 1403/4/5 کتاب دزد مارکوس زوساک 3.9 47 صفحۀ 239 ماکس گفت:《 تو همه چیزو راجع به گل زدن گفتی،... ولی من نمیدونم امروز چه جور روزیه! نمیدونم زیر نور آفتاب گل زدی یا اینکه ابر همه چیزو پوشونده.》دستانش موهای کوتاه شدهاش را سیخونک زدند و چشمان باتلاقیاش برای خاطر سادهترین سادهها به التماس افتادند《 میشه بری بالا و بهم بگی هوا چه شکلییه؟》 طبیعتا، لیزل با عجله از پلهها بالا رفت. چند متر دورتر از دروازهی تفمالیشده، ایستاد، در جا چرخید و آسمان را نگریست. وقتی به زیرزمین برگشت، برایش گفت. 《 امروز آسمون آبییه، ماکس، و یک ابر بلند و بزرگ هست که عین طناب کشیده شده و آخرشم خورشید مثل یه سوراخ زرده...》 در آن لحظه، ماکس فهمید تنها یک بچه قادر است گزارش هوای این چنینی بدهد. 0 14 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.1 10 صفحۀ 94 بیشتر مردم از بوی بیمارستان متنفرند، اما بوی زندان چی؟ آیا هیچ وقت بوی زندان به مشامشان خورده؟ 0 10 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.1 10 صفحۀ 68 و در تمام مدتی که منتظر برگشتنش بودیم و حتی قبلتر از آن، وقتی خیلی بچه بودم و خیلی چیزها را نمیفهمیدم این فکر همیشه در ذهنم بود: اینکه چیزهای زیادی در مورد آدمها وجود دارد که به راحتی میشود فهمید مثل قد، وزن، یا اینکه تخم مرغشان را چه جوری دوست دارند، اما هیچ وقت نمیشود فهمید درون قلبشان چه میگذرد. 0 17 ملیکا خرامان 1402/6/12 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 159 صفحۀ 41 شب کویر، سرشار از خداست. اگر شبی نیمه شبی دلی به کویر بسپاری، و صدای راه رفتن خرامان ستارگان را بشنوی، و درخشش هزار خورشیدیِ آسمان کویر را ببینی، و کهکشان را، و جاده های شفاف قلب آسمان را، و شهاب های خط نورکشان را بیابی، و آن خاموشی سحرآمیز پر غوغا را بشنوی، و نفس باد نمکین کویری را، مشک فشان، ببویی، و جوان شدن دمادم عالم پیر را باور کنی، و سماع صوفیانهی روح را احساس کنی، خواهی دانست که شب کویر، سرشار از خداست، و کویر، گوشهیی از ملکوت خداوند است... کاش که در کنارهی کویر، جایمان بدهند! 0 24 ملیکا خرامان 1402/6/11 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 159 صفحۀ 24 انسان برای توانستن خلق شده است محمد، نه نتوانستن. اگر خواست خدا بر ناتوانی انسان بود، از اصل، انسانی خلق نمیکرد. 1 28 ملیکا خرامان 1402/6/10 انسان در جستجوی معنا ویکتورامیل فرانکل 4.0 7 صفحۀ 121 مردی که سالها احساس میکرد حد مطلق همهی رنجهای ممکن را لمس کرده است، در اینجا به این نتیجه میرسید که رنج حدودی نمیشناسد و او هنوز هم باید رنج بکشد، بیشتر از پیش. 0 10