بریده کتابهای فاطمه نرجس عباسی فاطمه نرجس عباسی 1403/8/5 شفای قلب های دردمند دانیل گریپو 3.0 0 صفحۀ 70 نور در تاریکی میدرخشد و ظلمت را بر آن پیروزی نیست. 0 1 فاطمه نرجس عباسی 1403/8/2 شفای قلب های دردمند دانیل گریپو 3.0 0 صفحۀ 28 به هیچ کس اجازه نده متقاعدت کند غم و رنجشی که حس میکنی، نشانه ضعف است. شجاعت زیادی میخواهد که یک نفر احساساتش را به طور کامل حس کند. 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/26 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 159 شجاعت، فهمیدن و درک ترس ها بود، یعنی مشاهده و پیدا کردن چرایی ترس ها و در نهایت یعنی پذیرش؛ مثل وقتی که میترسی اما با وجود ترس کار درست رو انجام میدی و این انتخاب راحتی نیست. 0 1 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/26 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 142 انگار مسیر همیشه در رفتن خلاصه نمیشه. گاهی باید به ظاهر ایستاد، در شگفتی یک راز محو شد و بی هیچ حرکتی کیلومترها به مقصد نزدیک شد. 0 4 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/26 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 105 به نظرم زندگی برای هر موجود زیر آب از لحظه ای شروع میشه که تصمیم میگیره چه بد، چه خوب، دیگه به گذشته برنگرده. بعضی وقتها اینقدر از گذشته راضی هستیم و بهش افتخار میکنیم و همه جا با خودمون حملش میکنیم که جوری رو شونه هامون سنگینی میکنه که اجازه رشد بیشتر بهمون نمیده و بعضی وقتها انقدر از گذشته متنفریم که مثل زنجیری قفل شده به باله هامون به ما اجازه حرکت به سمت روزهای جدید رو نمیده. 0 1 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/23 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 89 انتخاب مرگ گاهی میتونه از انتخاب زندگی راحتتر باشه. اینکه حاضر باشی برای هدف و رویات بمیری خیلی سخت نیست، باید دید میتونی براش زنده بمونی و زندگیش کنی یا نه. 0 1 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/23 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 85 هر کسی میتونه با خودش و رویاهاش خیلی غریبه باشه؛ حتی زمانی که هر روز تا شب، سخت کار میکنه و مدام خودش رو برای بدست آوردن خوشبختی به در و دیوار میکوبه. 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/23 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 33 هر چقدر تلاش کنی که محبوب تر باشی و جوری رفتار کنی که از بیرون همه دوسِت داشته باشن، انگار از درون تنها و تنهاتر میشی، انگار آروم آروم تبدیل به دو شخصیت میشی؛ یکی اونی که خودش رو به همه نشون میده، با اعتماد به نفس لبخند میزنه و قوی به نظر میرسه و دیگری اونی که در تنهایی خودش رو بغل میکنه و زخم هاش رو میشماره. انگار حد وسطی بین این دو وجود نداره. بیرون هر چی سروصدا بیشتر باشه، انگار قلبت از درون با بغضی نفسگیر، ساکتتره. انگار هر چی بیشتر به صداهای گمراه کننده بیرونی گوش بسپاری، کمتر صدای درونت به گوش میرسه. 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/23 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 32 وقتی دنبال چیزی باشی حتما به دستش میاری اما وقتی دنبال کلمه 《بیشتر》 راه میوفتی دیگه هیچ پایانی وجود نداره چون همیشه یه 《بیشتر》ی هست که آرامش رو از لحظه هات بگیره و تلاشت رو نابود کنه. 1 1 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/22 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 28 گاهی یک کتاب، یک خاطره یا حتی یک مکان، آشنای تو میشه و در کنارش دیگه تنها نیستی اما لحظه ای که دیگه هیچ کدوم از اینها وجود نداشته باشه، اون موقع است که فرصت این رو پیدا میکنی تا با کسی تنها بشی که هیچ راه گریزی از بودن باهاش نداری: خودت! و این میتونه وحشتناک ترین مواجهه تو در تمام طول زندگیت باشه؛ روبرو شدن با کسی که سالها صداش رو در خودت خفه کردی، با رویایی که دلیل زندگیت بوده ولی تو باهاش زندگی نکردی و در نهایت کسی که میتونستی باشی ولی نیستی. 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/22 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 19 خودت رو به مسیر بسپار، خودش همه چیز رو بهت میگه، فقط بهش اعتماد کن. یادت نره یه جاهایی مسیر سخت و تاریکه و تو تنها هستی، این جاها بیشتر به صدای قلبت گوش کن. در این سفر شک و ترس همیشه با تو همراهه، به همه چیز شک کن جز خودت، رویاهات و اینکه تو صدا داری، صدایی که شنیده میشه اگر بهش گوش بدی. 0 8 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/22 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 15 دقیقا در لحظه ای که سر دوراهی تردید و یقین، ترس و جسارت و رفتن و موندن گیر افتاده بودم و تصور میکردم همه چیز در وخیم ترین حالت ممکن رو به نقطه پایان قرار داره، جهان من در حال تحول بود. نقطه ای که توش دست و پا میزدم نقطه پایان نبود بلکه آغازی بود برای همه چیز. 0 4 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 233 صفحۀ 313 همه آدمها در اصل به زمان خوشبیناند. همیشه معتقدیم برای انجام کاری برای دیگران هنوز وقت داریم. معتقدیم برای گفتن حرفی به دیگران هنوز وقت داریم و سپس اتفاقی میافتد که ناگهان سر جایمان میایستیم و با خود فکر میکنیم 《کِی》. 4 22 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 233 صفحۀ 305 هر کس میخواد یه زندگی خوب داشته باشه ولی خوب از نظر هر کس یه معنایی داره. 0 1 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 233 صفحۀ 168 سونیا گفت:《میگن بهترین مردها از نقص هایشان زاده میشوند و اگر اشتباه نمیکردند، بهترین نمیشدند.》 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 233 صفحۀ 124 در زندگی هر کس لحظه ای وجود دارد که در آن لحظه تصمیم میگیرد میخواهد چه کسی باشد. 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/18 ثروتمندترین مرد بابل: رازهای موفقیت مردان باستان جورج سموئل کلاسون 3.8 22 صفحۀ 23 افکار جوانان همچون نوری است که پیش روی آنها را روشن میکند؛ درست مثل شهاب سنگی که آسمان را درخشان میکند. با وجود این، ذکاوت پیران همچون ستاره هایی است که بدون تغییر میدرخشد و دریانوردان با کمک این ستارگان مسیر خود را دنبال میکنند. 1 3
بریده کتابهای فاطمه نرجس عباسی فاطمه نرجس عباسی 1403/8/5 شفای قلب های دردمند دانیل گریپو 3.0 0 صفحۀ 70 نور در تاریکی میدرخشد و ظلمت را بر آن پیروزی نیست. 0 1 فاطمه نرجس عباسی 1403/8/2 شفای قلب های دردمند دانیل گریپو 3.0 0 صفحۀ 28 به هیچ کس اجازه نده متقاعدت کند غم و رنجشی که حس میکنی، نشانه ضعف است. شجاعت زیادی میخواهد که یک نفر احساساتش را به طور کامل حس کند. 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/26 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 159 شجاعت، فهمیدن و درک ترس ها بود، یعنی مشاهده و پیدا کردن چرایی ترس ها و در نهایت یعنی پذیرش؛ مثل وقتی که میترسی اما با وجود ترس کار درست رو انجام میدی و این انتخاب راحتی نیست. 0 1 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/26 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 142 انگار مسیر همیشه در رفتن خلاصه نمیشه. گاهی باید به ظاهر ایستاد، در شگفتی یک راز محو شد و بی هیچ حرکتی کیلومترها به مقصد نزدیک شد. 0 4 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/26 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 105 به نظرم زندگی برای هر موجود زیر آب از لحظه ای شروع میشه که تصمیم میگیره چه بد، چه خوب، دیگه به گذشته برنگرده. بعضی وقتها اینقدر از گذشته راضی هستیم و بهش افتخار میکنیم و همه جا با خودمون حملش میکنیم که جوری رو شونه هامون سنگینی میکنه که اجازه رشد بیشتر بهمون نمیده و بعضی وقتها انقدر از گذشته متنفریم که مثل زنجیری قفل شده به باله هامون به ما اجازه حرکت به سمت روزهای جدید رو نمیده. 0 1 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/23 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 89 انتخاب مرگ گاهی میتونه از انتخاب زندگی راحتتر باشه. اینکه حاضر باشی برای هدف و رویات بمیری خیلی سخت نیست، باید دید میتونی براش زنده بمونی و زندگیش کنی یا نه. 0 1 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/23 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 85 هر کسی میتونه با خودش و رویاهاش خیلی غریبه باشه؛ حتی زمانی که هر روز تا شب، سخت کار میکنه و مدام خودش رو برای بدست آوردن خوشبختی به در و دیوار میکوبه. 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/23 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 33 هر چقدر تلاش کنی که محبوب تر باشی و جوری رفتار کنی که از بیرون همه دوسِت داشته باشن، انگار از درون تنها و تنهاتر میشی، انگار آروم آروم تبدیل به دو شخصیت میشی؛ یکی اونی که خودش رو به همه نشون میده، با اعتماد به نفس لبخند میزنه و قوی به نظر میرسه و دیگری اونی که در تنهایی خودش رو بغل میکنه و زخم هاش رو میشماره. انگار حد وسطی بین این دو وجود نداره. بیرون هر چی سروصدا بیشتر باشه، انگار قلبت از درون با بغضی نفسگیر، ساکتتره. انگار هر چی بیشتر به صداهای گمراه کننده بیرونی گوش بسپاری، کمتر صدای درونت به گوش میرسه. 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/23 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 32 وقتی دنبال چیزی باشی حتما به دستش میاری اما وقتی دنبال کلمه 《بیشتر》 راه میوفتی دیگه هیچ پایانی وجود نداره چون همیشه یه 《بیشتر》ی هست که آرامش رو از لحظه هات بگیره و تلاشت رو نابود کنه. 1 1 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/22 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 28 گاهی یک کتاب، یک خاطره یا حتی یک مکان، آشنای تو میشه و در کنارش دیگه تنها نیستی اما لحظه ای که دیگه هیچ کدوم از اینها وجود نداشته باشه، اون موقع است که فرصت این رو پیدا میکنی تا با کسی تنها بشی که هیچ راه گریزی از بودن باهاش نداری: خودت! و این میتونه وحشتناک ترین مواجهه تو در تمام طول زندگیت باشه؛ روبرو شدن با کسی که سالها صداش رو در خودت خفه کردی، با رویایی که دلیل زندگیت بوده ولی تو باهاش زندگی نکردی و در نهایت کسی که میتونستی باشی ولی نیستی. 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/22 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 19 خودت رو به مسیر بسپار، خودش همه چیز رو بهت میگه، فقط بهش اعتماد کن. یادت نره یه جاهایی مسیر سخت و تاریکه و تو تنها هستی، این جاها بیشتر به صدای قلبت گوش کن. در این سفر شک و ترس همیشه با تو همراهه، به همه چیز شک کن جز خودت، رویاهات و اینکه تو صدا داری، صدایی که شنیده میشه اگر بهش گوش بدی. 0 8 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/22 سفر کوانتومی وال تنها سیدایمان سرورپور 4.2 13 صفحۀ 15 دقیقا در لحظه ای که سر دوراهی تردید و یقین، ترس و جسارت و رفتن و موندن گیر افتاده بودم و تصور میکردم همه چیز در وخیم ترین حالت ممکن رو به نقطه پایان قرار داره، جهان من در حال تحول بود. نقطه ای که توش دست و پا میزدم نقطه پایان نبود بلکه آغازی بود برای همه چیز. 0 4 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 233 صفحۀ 313 همه آدمها در اصل به زمان خوشبیناند. همیشه معتقدیم برای انجام کاری برای دیگران هنوز وقت داریم. معتقدیم برای گفتن حرفی به دیگران هنوز وقت داریم و سپس اتفاقی میافتد که ناگهان سر جایمان میایستیم و با خود فکر میکنیم 《کِی》. 4 22 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 233 صفحۀ 305 هر کس میخواد یه زندگی خوب داشته باشه ولی خوب از نظر هر کس یه معنایی داره. 0 1 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 233 صفحۀ 168 سونیا گفت:《میگن بهترین مردها از نقص هایشان زاده میشوند و اگر اشتباه نمیکردند، بهترین نمیشدند.》 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 233 صفحۀ 124 در زندگی هر کس لحظه ای وجود دارد که در آن لحظه تصمیم میگیرد میخواهد چه کسی باشد. 0 2 فاطمه نرجس عباسی 1402/4/18 ثروتمندترین مرد بابل: رازهای موفقیت مردان باستان جورج سموئل کلاسون 3.8 22 صفحۀ 23 افکار جوانان همچون نوری است که پیش روی آنها را روشن میکند؛ درست مثل شهاب سنگی که آسمان را درخشان میکند. با وجود این، ذکاوت پیران همچون ستاره هایی است که بدون تغییر میدرخشد و دریانوردان با کمک این ستارگان مسیر خود را دنبال میکنند. 1 3