بریده کتابهای فهیمه . مؤذن فهیمه . مؤذن 1403/8/6 سووشون سیمین دانشور 4.1 144 صفحۀ 78 0 3 فهیمه . مؤذن 1403/7/29 سووشون سیمین دانشور 4.1 144 صفحۀ 67 2 67 فهیمه . مؤذن 1403/7/28 سووشون سیمین دانشور 4.1 144 صفحۀ 29 0 12 فهیمه . مؤذن 1403/7/20 جایی دیگر گلی ترقی 3.4 8 صفحۀ 150 خبر نداشتم که عشق منتظر آدم ها نمی ماند و خط بطلان روی آن ها که حسابگر و ترسو و جاه طلب اند می کشد . 0 14 فهیمه . مؤذن 1403/7/20 جایی دیگر گلی ترقی 3.4 8 صفحۀ 123 0 27 فهیمه . مؤذن 1403/7/3 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 37 صفحۀ 407 0 5 فهیمه . مؤذن 1403/7/1 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 37 صفحۀ 355 طبیعتاً بزدل بود، من می دانستم ، خودش هم می دانست ، و طبیعتاً همیشه توقع داشت که او را از واقعیت موجود نجات بدهم . ولی از طرفی من کم کم داشتم از خودم می پرسیدم که آیا بزدل های واقعی هم جایی وجود دارند یا نه... انگار که همیشه می شود برای آدمی چیزی پیدا کرد که به خاطرش آماده مردن باشد، آنهم فوراً و با رضایت خاطر . فقط فرصت مردن تر و تمیز ، یعنی آن طور که دلش می خواهد ، همیشه دست نمی دهد . بنابراین می رود و آن طور که می تواند می میرد... خودش روی زمین زنده می ماند ، با ظاهری بیمایه و بی جریزه در نظر همه عالم و آدم ، ولی در واقع آدمی است ارضاء نشده، فقط همین . بزدلی فقط ظاهر قضیه است. 0 5 فهیمه . مؤذن 1403/6/25 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 86 آدم همیشه وقتی حقیقت را می گوید به خودش افتخار می کند. 0 20 فهیمه . مؤذن 1403/6/25 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 69 تماشاگران از همه گناهکار ترند . 1 50 فهیمه . مؤذن 1403/6/24 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 70 1 9 فهیمه . مؤذن 1403/6/24 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 66 جنگ ، ذات حقیقی آدم ها را ، رو میکند. 0 21 فهیمه . مؤذن 1403/6/24 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 63 0 5 فهیمه . مؤذن 1403/6/24 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 46 0 5 فهیمه . مؤذن 1403/6/24 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 46 0 3 فهیمه . مؤذن 1403/6/19 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 37 صفحۀ 311 انگار که درست به لحظه ای یا شاید سنی رسیده بودم که آدم در آن خوب می داند که با گذشت هر ساعت چه چیزی را از دست می دهد ، ولی هنوز آن طور که باید و شاید به نیروی درایت دسترسی پیدا نکرده که بتواند روی جاده زمان به موقع بایستد و گذشته از این ، اگر هم بایستد ، نمیدانم بدون وجود دیوانگی پیشروی که از زمان جوانی سراغ آدم آمده و عالم و آدم ستایش ش می کنند ، دیگر چه کار کند. آن وقت است که دیگر به جوانی اش نمی بالد ، هنوز نمی تواند پیش همه اعتراف کند که : جوانی شاید فقط همین باشد ، فقط شتاب برای پیر شدن . در تمام گذشته مسخره اش آنقدر پوچی و حقه بازی و زود باوری کشف می کند که شاید دلش بخواهد دست از جوان بودن بردارد ، منتظر بماند که جوانی اش ازش جدا بشود ، ببیند که می رود و دور می شود ، تمام پوچی اش را ببیند توی خلئش دست ببرد ، برای آخرین بار نگاهی به اش بیندازد و بعد تنهایی راهش را بکشد و برود ، مطمئن باشد که جوانی اش رفته و آنوقت آهسته به طرف دیگر زمان قدم بردارد تا واقعاً نگاه کند و ببیند که مردم و اشیاء چگونه اند. 0 8 فهیمه . مؤذن 1403/6/19 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 37 صفحۀ 307 مگر در تمام آیینها اوضاع به همین منوال نیست؟ مگر در مورد کشیشها هم همین طور نیست؟ کشیش مدتهاست که دیگر به خدایش فکر نمی کند ، در حالیکه خادم کلیسا هنوز سر ایمانش ایستاده!... آنهم به سختی فولاد ! جدا که آدم حالش به هم می خورد!.... 0 15 فهیمه . مؤذن 1403/6/19 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 25 1 19 فهیمه . مؤذن 1403/6/7 کرگدن اوژن یونسکو 3.9 26 صفحۀ 150 بعضی وقت ها آدم بدون اینکه بخواد، بدی می کنه یا اجازه میده بدی گسترش پیدا کنه . 0 27 فهیمه . مؤذن 1403/6/7 کرگدن اوژن یونسکو 3.9 26 صفحۀ 130 0 5 فهیمه . مؤذن 1403/5/27 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 37 صفحۀ 187 آدم ممکن است کور مال کور مال از وسط اشکال مبهم خاطرات بگذرد و لابلایش گم بشود. تعداد آدم ها و اشیایی که در گذشته آدم دیگر حرکتی ندارند، دیوانه کننده است. زنده هایی که در دخمه های زمان سرگردانند ، چنان کنار مرده ها خوابیده اند که انگار یک سایه واحد بر سر همه شان افتاده . همچنانکه پیر میشوی دیگر نمیدانی مرده ها را در ذهنت زنده کنی یا زنده ها را . 0 12
بریده کتابهای فهیمه . مؤذن فهیمه . مؤذن 1403/8/6 سووشون سیمین دانشور 4.1 144 صفحۀ 78 0 3 فهیمه . مؤذن 1403/7/29 سووشون سیمین دانشور 4.1 144 صفحۀ 67 2 67 فهیمه . مؤذن 1403/7/28 سووشون سیمین دانشور 4.1 144 صفحۀ 29 0 12 فهیمه . مؤذن 1403/7/20 جایی دیگر گلی ترقی 3.4 8 صفحۀ 150 خبر نداشتم که عشق منتظر آدم ها نمی ماند و خط بطلان روی آن ها که حسابگر و ترسو و جاه طلب اند می کشد . 0 14 فهیمه . مؤذن 1403/7/20 جایی دیگر گلی ترقی 3.4 8 صفحۀ 123 0 27 فهیمه . مؤذن 1403/7/3 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 37 صفحۀ 407 0 5 فهیمه . مؤذن 1403/7/1 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 37 صفحۀ 355 طبیعتاً بزدل بود، من می دانستم ، خودش هم می دانست ، و طبیعتاً همیشه توقع داشت که او را از واقعیت موجود نجات بدهم . ولی از طرفی من کم کم داشتم از خودم می پرسیدم که آیا بزدل های واقعی هم جایی وجود دارند یا نه... انگار که همیشه می شود برای آدمی چیزی پیدا کرد که به خاطرش آماده مردن باشد، آنهم فوراً و با رضایت خاطر . فقط فرصت مردن تر و تمیز ، یعنی آن طور که دلش می خواهد ، همیشه دست نمی دهد . بنابراین می رود و آن طور که می تواند می میرد... خودش روی زمین زنده می ماند ، با ظاهری بیمایه و بی جریزه در نظر همه عالم و آدم ، ولی در واقع آدمی است ارضاء نشده، فقط همین . بزدلی فقط ظاهر قضیه است. 0 5 فهیمه . مؤذن 1403/6/25 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 86 آدم همیشه وقتی حقیقت را می گوید به خودش افتخار می کند. 0 20 فهیمه . مؤذن 1403/6/25 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 69 تماشاگران از همه گناهکار ترند . 1 50 فهیمه . مؤذن 1403/6/24 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 70 1 9 فهیمه . مؤذن 1403/6/24 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 66 جنگ ، ذات حقیقی آدم ها را ، رو میکند. 0 21 فهیمه . مؤذن 1403/6/24 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 63 0 5 فهیمه . مؤذن 1403/6/24 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 46 0 5 فهیمه . مؤذن 1403/6/24 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 46 0 3 فهیمه . مؤذن 1403/6/19 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 37 صفحۀ 311 انگار که درست به لحظه ای یا شاید سنی رسیده بودم که آدم در آن خوب می داند که با گذشت هر ساعت چه چیزی را از دست می دهد ، ولی هنوز آن طور که باید و شاید به نیروی درایت دسترسی پیدا نکرده که بتواند روی جاده زمان به موقع بایستد و گذشته از این ، اگر هم بایستد ، نمیدانم بدون وجود دیوانگی پیشروی که از زمان جوانی سراغ آدم آمده و عالم و آدم ستایش ش می کنند ، دیگر چه کار کند. آن وقت است که دیگر به جوانی اش نمی بالد ، هنوز نمی تواند پیش همه اعتراف کند که : جوانی شاید فقط همین باشد ، فقط شتاب برای پیر شدن . در تمام گذشته مسخره اش آنقدر پوچی و حقه بازی و زود باوری کشف می کند که شاید دلش بخواهد دست از جوان بودن بردارد ، منتظر بماند که جوانی اش ازش جدا بشود ، ببیند که می رود و دور می شود ، تمام پوچی اش را ببیند توی خلئش دست ببرد ، برای آخرین بار نگاهی به اش بیندازد و بعد تنهایی راهش را بکشد و برود ، مطمئن باشد که جوانی اش رفته و آنوقت آهسته به طرف دیگر زمان قدم بردارد تا واقعاً نگاه کند و ببیند که مردم و اشیاء چگونه اند. 0 8 فهیمه . مؤذن 1403/6/19 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 37 صفحۀ 307 مگر در تمام آیینها اوضاع به همین منوال نیست؟ مگر در مورد کشیشها هم همین طور نیست؟ کشیش مدتهاست که دیگر به خدایش فکر نمی کند ، در حالیکه خادم کلیسا هنوز سر ایمانش ایستاده!... آنهم به سختی فولاد ! جدا که آدم حالش به هم می خورد!.... 0 15 فهیمه . مؤذن 1403/6/19 اسید سولفوریک آملی نوتومب 2.3 2 صفحۀ 25 1 19 فهیمه . مؤذن 1403/6/7 کرگدن اوژن یونسکو 3.9 26 صفحۀ 150 بعضی وقت ها آدم بدون اینکه بخواد، بدی می کنه یا اجازه میده بدی گسترش پیدا کنه . 0 27 فهیمه . مؤذن 1403/6/7 کرگدن اوژن یونسکو 3.9 26 صفحۀ 130 0 5 فهیمه . مؤذن 1403/5/27 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 37 صفحۀ 187 آدم ممکن است کور مال کور مال از وسط اشکال مبهم خاطرات بگذرد و لابلایش گم بشود. تعداد آدم ها و اشیایی که در گذشته آدم دیگر حرکتی ندارند، دیوانه کننده است. زنده هایی که در دخمه های زمان سرگردانند ، چنان کنار مرده ها خوابیده اند که انگار یک سایه واحد بر سر همه شان افتاده . همچنانکه پیر میشوی دیگر نمیدانی مرده ها را در ذهنت زنده کنی یا زنده ها را . 0 12