بریده کتابهای [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/17 به امید دل بستم لانکالی 4.4 58 صفحۀ 300 0 2 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/17 به امید دل بستم لانکالی 4.4 58 صفحۀ 211 "چرا که پیکر تمام ستارههای من با پیکر ستارهای که در تاریکی محو شد قابل مقایسه نبود" 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/14 به امید دل بستم لانکالی 4.4 58 صفحۀ 30 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/14 به امید دل بستم لانکالی 4.4 58 صفحۀ 15 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/14 به امید دل بستم لانکالی 4.4 58 صفحۀ 10 بچه که بودیم تظاهر میکردیم بیمارستان قصر است و ما شوالیههای آن هستیم. 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/12 برج طلایی کاساندرا کلر 4.6 6 صفحۀ 130 فکر کرد برای همین بود که هرجومرج چنین قدرتی داشت؛ چون جزئی از همهچیز بود. جزئی از هر سنگ و درخت و ابر بود؛ درون و پیرامون همهچیز. قلب چرخانِ جهان بود. 0 2 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/9 مجیستریوم:دستکش مسی 4.6 8 صفحۀ 67 هیچ خیانتی بدتر از خیانت رفیق نیست. 0 4 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/5 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 296 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/5 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 300 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/5 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 99 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/5 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 31 ادلین تصمیم گرفته که میخواهد درخت باشد، اگر قرار نیست ریشه بدواند، ترجیح میدهد درختی وحشی باشد با شاخ و برگهای بیشمار و ریشههای عمیق که به همه طرف روییده، ترجیح میدهد آزاد و تنها بایستد و زیر آسمان باز جوانه بزند. این خیلی بهتر است تا هیزم آتش بخاری کسی شود. 0 2 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/4 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 20 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/4 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 68 "بالا رفتن ارزش سقوط دوباره را ندارد" 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/3 یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.1 18 صفحۀ 2 نه گفتن موهبت بزرگیست که یاد گرفتنش جهانت را امنتر میکند. و روانت را آسودهتر. همانقدر که نه گفتن را یاد میگیری گوشهایت را برای نه شنیدن آماده کن. بگذار دیگران هم این «نه» خاموش و بدنام را بر زبان آورند. بگذار «نه» از بدنامی و بدیُمنی در بیاید. «نه» در حقیقت موجود خوب و سربزیری است. اما اگر همین «نه» سربزیر پشت آریهای ساختگیمان پنهان شود بزودی از ما موجودی نقابدار و بیمار میسازد که یک گردان عصبانی از «نه»های سرکوب شده روانش را اِشغال کرده است. یاد بگیر نه بگویی و نه بشنوی. کار سختی نیست، من توانستم. 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/3 یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.1 18 صفحۀ 1 در این دنیا همه اتفاقات مسیری وارونه دارند. دست تقدیر به یک نفر یک جفت اسب زیبا میبخشد و او با بیتفاوتی آنها را سوار میشود و نسبت به زیباییشان کاملا بیاعتنا است، در حالیکه فرد دیگری، که قلبش در آتش عشق به اسبها میسوزد، مجبور است پیاده برود و خود را تنها با به صدا درآوردن زبانش هنگام تماشای اسبهایی که میگذرند، اقناع کند. 0 14 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/3 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 28 صفحۀ 1 پس با آن میلیون واقعیتی که شهادت می دهند آدم ها آگاهانه - با علم کامل به نفع حقیقیشان - آن را رها کرده اند و کم اهمیت دانسته اند و به راه دیگری رفته اند، چه می کنی؟ آن هایی که بی توجه به سودشان و اما و اگر رفته اند چه؟ آن هم بدون این که اجباری به چنین کاری داشته باشند، انگار فقط دلشان نمی خواسته به راه از پیش تعیین شده بروند و از سر لجاجت و خودسری راه دیگری را انتخاب کرده اند که سخت و پرسنگلاخ است و باید آن را در ظلمات جست. پس به نظر می رسد که واقعا خود این خودسری و اختیار برایشان بهتر و خوشایندتر از هر منفعتی بوده... منفعت 0 3 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/3 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 28 صفحۀ 1 چهچیزی در بشر با تمدن نرم و رام و آرام شده؟ تمدن در بشر تنها باعث چندپهلوشدن و رشد احساسات و عواطف میشود و قطعاً چیز بیشتری برایش ندارد. آدمیزاد هم از طریق همین چند پهلو شدن به جایی میرسد که در خونریزی لذتی پیدا میکند... کمترینش که گیریم بشر اگر با تمدن خونآشامتر نشده باشد، در هر حال، نسبت به قبل خونآشامِ بدتر و بهدردنخورتری شده. 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/2 یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.1 18 صفحۀ 30 0 4 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/2 یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.1 18 صفحۀ 53 0 4 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/5/30 مغازه جادویی جلد 500 ندا مظلومی 3.8 2 صفحۀ 2 این افکار خودت هست که واقعیت را بوجود میآورد. دیگران تنها زمانی میتوانند واقعیت شما را بسازند که تو خودت آن را خلق نکنی. 0 1
بریده کتابهای [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/17 به امید دل بستم لانکالی 4.4 58 صفحۀ 300 0 2 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/17 به امید دل بستم لانکالی 4.4 58 صفحۀ 211 "چرا که پیکر تمام ستارههای من با پیکر ستارهای که در تاریکی محو شد قابل مقایسه نبود" 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/14 به امید دل بستم لانکالی 4.4 58 صفحۀ 30 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/14 به امید دل بستم لانکالی 4.4 58 صفحۀ 15 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/14 به امید دل بستم لانکالی 4.4 58 صفحۀ 10 بچه که بودیم تظاهر میکردیم بیمارستان قصر است و ما شوالیههای آن هستیم. 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/12 برج طلایی کاساندرا کلر 4.6 6 صفحۀ 130 فکر کرد برای همین بود که هرجومرج چنین قدرتی داشت؛ چون جزئی از همهچیز بود. جزئی از هر سنگ و درخت و ابر بود؛ درون و پیرامون همهچیز. قلب چرخانِ جهان بود. 0 2 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/9 مجیستریوم:دستکش مسی 4.6 8 صفحۀ 67 هیچ خیانتی بدتر از خیانت رفیق نیست. 0 4 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/5 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 296 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/5 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 300 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/5 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 99 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/5 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 31 ادلین تصمیم گرفته که میخواهد درخت باشد، اگر قرار نیست ریشه بدواند، ترجیح میدهد درختی وحشی باشد با شاخ و برگهای بیشمار و ریشههای عمیق که به همه طرف روییده، ترجیح میدهد آزاد و تنها بایستد و زیر آسمان باز جوانه بزند. این خیلی بهتر است تا هیزم آتش بخاری کسی شود. 0 2 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/4 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 20 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/4 زندگی نامرئی ادی لارو ویکتوریا شوآب 3.7 12 صفحۀ 68 "بالا رفتن ارزش سقوط دوباره را ندارد" 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/3 یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.1 18 صفحۀ 2 نه گفتن موهبت بزرگیست که یاد گرفتنش جهانت را امنتر میکند. و روانت را آسودهتر. همانقدر که نه گفتن را یاد میگیری گوشهایت را برای نه شنیدن آماده کن. بگذار دیگران هم این «نه» خاموش و بدنام را بر زبان آورند. بگذار «نه» از بدنامی و بدیُمنی در بیاید. «نه» در حقیقت موجود خوب و سربزیری است. اما اگر همین «نه» سربزیر پشت آریهای ساختگیمان پنهان شود بزودی از ما موجودی نقابدار و بیمار میسازد که یک گردان عصبانی از «نه»های سرکوب شده روانش را اِشغال کرده است. یاد بگیر نه بگویی و نه بشنوی. کار سختی نیست، من توانستم. 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/3 یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.1 18 صفحۀ 1 در این دنیا همه اتفاقات مسیری وارونه دارند. دست تقدیر به یک نفر یک جفت اسب زیبا میبخشد و او با بیتفاوتی آنها را سوار میشود و نسبت به زیباییشان کاملا بیاعتنا است، در حالیکه فرد دیگری، که قلبش در آتش عشق به اسبها میسوزد، مجبور است پیاده برود و خود را تنها با به صدا درآوردن زبانش هنگام تماشای اسبهایی که میگذرند، اقناع کند. 0 14 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/3 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 28 صفحۀ 1 پس با آن میلیون واقعیتی که شهادت می دهند آدم ها آگاهانه - با علم کامل به نفع حقیقیشان - آن را رها کرده اند و کم اهمیت دانسته اند و به راه دیگری رفته اند، چه می کنی؟ آن هایی که بی توجه به سودشان و اما و اگر رفته اند چه؟ آن هم بدون این که اجباری به چنین کاری داشته باشند، انگار فقط دلشان نمی خواسته به راه از پیش تعیین شده بروند و از سر لجاجت و خودسری راه دیگری را انتخاب کرده اند که سخت و پرسنگلاخ است و باید آن را در ظلمات جست. پس به نظر می رسد که واقعا خود این خودسری و اختیار برایشان بهتر و خوشایندتر از هر منفعتی بوده... منفعت 0 3 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/3 یادداشت های زیرزمینی فیودور داستایفسکی 4.0 28 صفحۀ 1 چهچیزی در بشر با تمدن نرم و رام و آرام شده؟ تمدن در بشر تنها باعث چندپهلوشدن و رشد احساسات و عواطف میشود و قطعاً چیز بیشتری برایش ندارد. آدمیزاد هم از طریق همین چند پهلو شدن به جایی میرسد که در خونریزی لذتی پیدا میکند... کمترینش که گیریم بشر اگر با تمدن خونآشامتر نشده باشد، در هر حال، نسبت به قبل خونآشامِ بدتر و بهدردنخورتری شده. 0 1 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/2 یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.1 18 صفحۀ 30 0 4 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/6/2 یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.1 18 صفحۀ 53 0 4 [یهسازاناینصفنیمهٔدرحالورودبهکالجیوم] 1403/5/30 مغازه جادویی جلد 500 ندا مظلومی 3.8 2 صفحۀ 2 این افکار خودت هست که واقعیت را بوجود میآورد. دیگران تنها زمانی میتوانند واقعیت شما را بسازند که تو خودت آن را خلق نکنی. 0 1