بریده کتابهای چهره ی پنهان فرشته سجادی فر 1403/6/15 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 67 مادرش معتقد است که به خاطر سایمون از خودگذشتگی نشان میدهد،و او هم نمیخواهد مادرش را از توهم درآورد. پدرش خودساخته بود،اما مادرش را دیگران ساخته بودند و چنین کاخهای مجللی از حیث بی دوامی زبانزد هستند. 2 23 فرشته سجادی فر 1403/7/20 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 116 جواب سرراستی به او ندادم،چون بروز دادن آنچه واقعا دوست دارید بدشناسی می آورد و آن وقت آن چیزی کهخوب است هیچوقت اتفاق نمی افتد. به هرحال ممکن است هیچ وقت هم اتفاق نیفتد،اما فقط محض اطمینان باید در خصوصِ گفتن اینکه چه میخواهید یا حتی اصلا چیزی میخواهید مواظب باشید،چون ممکن است بابت آن مجازات شوید. 0 12 فرشته سجادی فر 1403/11/8 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 192 می گویم:_ به طور قطع نمیخواهید درباره این چیزهای پیش پا افتاده و زندگی روزانه چیزی بشنوید. می گوید:_ گریس، دوست دارم تمام چیزهایی را که احتمالاً بیان میکنی بشنوم. جزئیات کوچکِ زندگی غالباً مفهوم عظیمی در بطن خود دارند. 3 16 فرشته سجادی فر 1403/11/25 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 383 اگر قرار بود که همه ما بر مبنای افکارمان محاکمه شویم،همهمان حلق آویز میشدیم. 7 32 فرشته سجادی فر 1403/6/15 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 27 دلیل اینکه میخواهند مرا ببینند این است که من جانی مشهوری هستم. یا این همان چیزی است که مکتوب شده. وقتی دفعه اول آن را دیدم تعجب کردم، چون معمول است که میگویند خواننده مشهور و شاعره مشهور یا آدم مشهور در امور ارواح و هنر پیشه مشهور، اما جنایت چه ارتباطی به شهرت دارد؟ به هر حال «زن جانی» کلمه تکان دهنده ای است که به شما می چسبانند. بوی خاصی هم می دهد این کلمه - مُشک مانند اما ملال انگیز مثل گلهای پژمرده در گلدان. بعضی وقتها موقع شب آن را زیر لب زمزمه میکنم جانی جانی مثل سایش دامن تافته روی زمین خش خش میکند. جنایتکار کلمه ای است کاملاً ددمنشانه مثل یک چکش یا تکه ای فلز اگر آزادی ام برای انتخاب کردن به همین دو کلمه محدود باشد ترجیح میدهم جانی باشم تا جنایتکار 0 7 فرشته سجادی فر 1403/11/9 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 226 و آنکه او را در وضعی جنون زده و شرمسار ترک گفت همان که آبرویش را برد و نام نیکش را نابود کرد_ هیچ آیا در آن زمان به قلبی که شکافته بود فکر کرد، عهدهایی که شکسته بود درد و رنجی که داده بود؟ و کجا بود طفلی که تولدش بر باد داده بود آرامش مادر را، و اندوهش را به جنونکشیده بود؟..) 0 6
بریده کتابهای چهره ی پنهان فرشته سجادی فر 1403/6/15 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 67 مادرش معتقد است که به خاطر سایمون از خودگذشتگی نشان میدهد،و او هم نمیخواهد مادرش را از توهم درآورد. پدرش خودساخته بود،اما مادرش را دیگران ساخته بودند و چنین کاخهای مجللی از حیث بی دوامی زبانزد هستند. 2 23 فرشته سجادی فر 1403/7/20 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 116 جواب سرراستی به او ندادم،چون بروز دادن آنچه واقعا دوست دارید بدشناسی می آورد و آن وقت آن چیزی کهخوب است هیچوقت اتفاق نمی افتد. به هرحال ممکن است هیچ وقت هم اتفاق نیفتد،اما فقط محض اطمینان باید در خصوصِ گفتن اینکه چه میخواهید یا حتی اصلا چیزی میخواهید مواظب باشید،چون ممکن است بابت آن مجازات شوید. 0 12 فرشته سجادی فر 1403/11/8 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 192 می گویم:_ به طور قطع نمیخواهید درباره این چیزهای پیش پا افتاده و زندگی روزانه چیزی بشنوید. می گوید:_ گریس، دوست دارم تمام چیزهایی را که احتمالاً بیان میکنی بشنوم. جزئیات کوچکِ زندگی غالباً مفهوم عظیمی در بطن خود دارند. 3 16 فرشته سجادی فر 1403/11/25 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 383 اگر قرار بود که همه ما بر مبنای افکارمان محاکمه شویم،همهمان حلق آویز میشدیم. 7 32 فرشته سجادی فر 1403/6/15 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 27 دلیل اینکه میخواهند مرا ببینند این است که من جانی مشهوری هستم. یا این همان چیزی است که مکتوب شده. وقتی دفعه اول آن را دیدم تعجب کردم، چون معمول است که میگویند خواننده مشهور و شاعره مشهور یا آدم مشهور در امور ارواح و هنر پیشه مشهور، اما جنایت چه ارتباطی به شهرت دارد؟ به هر حال «زن جانی» کلمه تکان دهنده ای است که به شما می چسبانند. بوی خاصی هم می دهد این کلمه - مُشک مانند اما ملال انگیز مثل گلهای پژمرده در گلدان. بعضی وقتها موقع شب آن را زیر لب زمزمه میکنم جانی جانی مثل سایش دامن تافته روی زمین خش خش میکند. جنایتکار کلمه ای است کاملاً ددمنشانه مثل یک چکش یا تکه ای فلز اگر آزادی ام برای انتخاب کردن به همین دو کلمه محدود باشد ترجیح میدهم جانی باشم تا جنایتکار 0 7 فرشته سجادی فر 1403/11/9 چهره ی پنهان مارگارت اتوود 3.8 5 صفحۀ 226 و آنکه او را در وضعی جنون زده و شرمسار ترک گفت همان که آبرویش را برد و نام نیکش را نابود کرد_ هیچ آیا در آن زمان به قلبی که شکافته بود فکر کرد، عهدهایی که شکسته بود درد و رنجی که داده بود؟ و کجا بود طفلی که تولدش بر باد داده بود آرامش مادر را، و اندوهش را به جنونکشیده بود؟..) 0 6