بریدۀ کتاب

اجاره نشین خیابان الامین: هشت سال معرکه سوریه با جمال فیض اللهی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 121

بعد از یک ماهی که از این دوستی گذشت، من دیدم این آدم ارادتش به اهل بیت زیاد شده است. گفتم: " محمد! تو که این همه عشق اهل بیتِ رسول را داری، دیگه چرا لقمه را می‌پیچانی دور سرت؟ ". گفت:" حقیقت مدت‌هاست که این تصمیم را گرفته‌ام، اما رویم نمی‌شود که بگویم... " و آن روز محمد شد یک محبِ اهل بیت پیامبر.

بعد از یک ماهی که از این دوستی گذشت، من دیدم این آدم ارادتش به اهل بیت زیاد شده است. گفتم: " محمد! تو که این همه عشق اهل بیتِ رسول را داری، دیگه چرا لقمه را می‌پیچانی دور سرت؟ ". گفت:" حقیقت مدت‌هاست که این تصمیم را گرفته‌ام، اما رویم نمی‌شود که بگویم... " و آن روز محمد شد یک محبِ اهل بیت پیامبر.

1

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.