بریدۀ کتاب

گزیده شعر سیدعلی موسوی گرمارودی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 30

خط، با خون تو آغاز می‌شود/از آن زمان که تو ایستادی/دین‌ راه افتاد/و چون‌ فرو افتادی/حق برخاست/تو شکستی/و «راستی» درست شد/و از روانهٔ خون تو/ بنیان ستم سست شد/در پاییز مرگ تو/ بهاری جاودانه زایید/گیاه رویید/درخت بالید/و هیچ شاخه نیست/که شکوفه‌ای سرخ ندارد/و اگر ندارد/شاخه نیست/هیزمی است ناروا بر درخت مانده!

خط، با خون تو آغاز می‌شود/از آن زمان که تو ایستادی/دین‌ راه افتاد/و چون‌ فرو افتادی/حق برخاست/تو شکستی/و «راستی» درست شد/و از روانهٔ خون تو/ بنیان ستم سست شد/در پاییز مرگ تو/ بهاری جاودانه زایید/گیاه رویید/درخت بالید/و هیچ شاخه نیست/که شکوفه‌ای سرخ ندارد/و اگر ندارد/شاخه نیست/هیزمی است ناروا بر درخت مانده!

36

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.