بریده‌ای از کتاب آنک آن یتیم نظر کرده اثر محمدرضا سرشار

صهبا

صهبا

1403/10/20

بریدۀ کتاب

صفحۀ 468

آن آیه ها گویی تازیانه هایی درونی بر کالبد وجدان های خفته ایشان بود؛ که از خواب غفلتشان برمی جهانید و با بیداری‌ای دردنا‌ک آشنایشان می ساخت. از آنان آگاهی و هوشیاری ویژه ای می خواست. در خویش، به پرسش و محاکمه‌شان می کشانید. چونان نیشتری، بر دمل های چرکین و کهنه وجودشان می رفت، تا در پی آن، برای ایشان امید بهبودی و بهروزی در پی آورد.

آن آیه ها گویی تازیانه هایی درونی بر کالبد وجدان های خفته ایشان بود؛ که از خواب غفلتشان برمی جهانید و با بیداری‌ای دردنا‌ک آشنایشان می ساخت. از آنان آگاهی و هوشیاری ویژه ای می خواست. در خویش، به پرسش و محاکمه‌شان می کشانید. چونان نیشتری، بر دمل های چرکین و کهنه وجودشان می رفت، تا در پی آن، برای ایشان امید بهبودی و بهروزی در پی آورد.

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.