بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 45

..... چقدر این ناجور بودن های ظاهری و این غیر مترقبه بودن ها قشنگ است. اینکه یک اسپرسو خور حرفه ای مثل علی را ببینی که گوشه یک کافه پر از خرت و پرت های دنیای مدرن؛ یک جانماز پر نقش و نگار دست دوزی شده بته جقه پهن کرده زمین و دارد نماز سر وقتش را می خواند. یعنی من که می میرم برای این که کسی_حالا هر کجا که هست_ عین خودش باشد وقتی که آنجا نیست. یعنی خودش را پشت ظواهری که دو پول سیاه نمی ارزند مخفی نکند. یا از ترس این که دیگران چه قضاوتی درباره اش می کنند؛ خودش را یک طوری که نیست جلوه ندهد. یا آن طوری که هست، خودش را بروز ندهد.

..... چقدر این ناجور بودن های ظاهری و این غیر مترقبه بودن ها قشنگ است. اینکه یک اسپرسو خور حرفه ای مثل علی را ببینی که گوشه یک کافه پر از خرت و پرت های دنیای مدرن؛ یک جانماز پر نقش و نگار دست دوزی شده بته جقه پهن کرده زمین و دارد نماز سر وقتش را می خواند. یعنی من که می میرم برای این که کسی_حالا هر کجا که هست_ عین خودش باشد وقتی که آنجا نیست. یعنی خودش را پشت ظواهری که دو پول سیاه نمی ارزند مخفی نکند. یا از ترس این که دیگران چه قضاوتی درباره اش می کنند؛ خودش را یک طوری که نیست جلوه ندهد. یا آن طوری که هست، خودش را بروز ندهد.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.