بریدۀ کتاب
1403/9/15
صفحۀ 20
«مفهوم ناسیونالیسم با شکل فعلی و مرسومش در جهان از اوایل قرن نوزدهم در آلمان پیدا و مطرح شد و اصولاً یکی از تبعات و واکنشهایی است که در برابر انقلاب کبیر فرانسه در اروپا به وجود آمد. انقلاب کبیر فرانسه خود واکنش و عصیانی بود در برابر طرز فکر اشرافی کهن که بکلی برای توده مردم و عامه خلق ارزشی قائل نبود از آن زمان به بعد بود که تم اصلی در سخنان گویندگان و آثار نویسندگان و فلاسفه «ملت» و توده مردم گردید و آزادی و برابری آحاد آن. آزادی و برابری که تنظیم کنندگان اعلامیه حقوق بشر مدعی به ارمغان آوردن آن برای بشریت بودند - در ذات خود مرز و ملیتی نمیشناخت بدان جهت بود که شعاع انقلاب فرانسه بزودی و در عرض یک دهه از مرزهای فرانسه گذشت و اروپا را فرا گرفت و بیش از همه آلمان را. در آلمان، فلاسفۀ سیاسی و نویسندگان آنچنان شایق و شیفته افکار آزادیخواهانه شدند که خود را به طور دربست وقف نشر و تبلیغ آن کردند. فیخته فیلسوف آلمانی، از پیشروان این شوق و انتشار بود. بزودی بر آلمانیها چنین معلوم شد که آزادی ادعا شده در اعلامیه حقوق بشر در آلمان، مخصوص خود فرانسویها شده و مردم آلمان را از آن سهمی نیست. فیخته اولین کسی بود که در برابر این تبعیض فریاد اعتراض برداشت. او ضمن چهارده کنفرانس مشهور خود که در آکادمی برلین ایراد کرد به عنوان عصیان و اعتراض بر این استثنا و واکنش علیه فرانسوی بودن آزادی و برابری «داستان ملت آلمانی» را به عنوان یک واحد واقعی و تفکیک ناپذیر پیش کشید که بنا به ویژگی نژادی، جغرافیایی و زبان و فرهنگ و سنن خود دارای نبوغ ذاتی و استقلال و حیثیت مخصوص به خود است. بدین ترتیب ناسیونالیسم آلمان که بعدها زاینده تز ناسیونالیسم در دنیا گردید - به وجود آمد. ناسیونالیسم یا ملتگرایی، در اندیشه واضعان غربیاش یعنی مردمی را که در قالب مرزهای جغرافیایی معین، نژاد و سابقهٔ تاریخی و زبان و فرهنگ و سنن واحد گرد آمدهاند، به عنوان یک واحد تفکیک ناپذیر مبنا و اصل قرار دادن و آنچه را در حیطهٔ منافع و مصالح و حیثیت و اعتبار این واحد قرار گیرد خودی و دوست دانستن و بقیه را بیگانه و دشمن خواندن. در قرن نوزدهم سه واکنش یا گرایش اساسی در برابر شعارهای انقلاب فرانسه ظهور کرد: .۱ واکنش ناسیونالیستی. ۲. واکنش محافظهکارانه. ۳. واکنش سوسیالیستی.»
«مفهوم ناسیونالیسم با شکل فعلی و مرسومش در جهان از اوایل قرن نوزدهم در آلمان پیدا و مطرح شد و اصولاً یکی از تبعات و واکنشهایی است که در برابر انقلاب کبیر فرانسه در اروپا به وجود آمد. انقلاب کبیر فرانسه خود واکنش و عصیانی بود در برابر طرز فکر اشرافی کهن که بکلی برای توده مردم و عامه خلق ارزشی قائل نبود از آن زمان به بعد بود که تم اصلی در سخنان گویندگان و آثار نویسندگان و فلاسفه «ملت» و توده مردم گردید و آزادی و برابری آحاد آن. آزادی و برابری که تنظیم کنندگان اعلامیه حقوق بشر مدعی به ارمغان آوردن آن برای بشریت بودند - در ذات خود مرز و ملیتی نمیشناخت بدان جهت بود که شعاع انقلاب فرانسه بزودی و در عرض یک دهه از مرزهای فرانسه گذشت و اروپا را فرا گرفت و بیش از همه آلمان را. در آلمان، فلاسفۀ سیاسی و نویسندگان آنچنان شایق و شیفته افکار آزادیخواهانه شدند که خود را به طور دربست وقف نشر و تبلیغ آن کردند. فیخته فیلسوف آلمانی، از پیشروان این شوق و انتشار بود. بزودی بر آلمانیها چنین معلوم شد که آزادی ادعا شده در اعلامیه حقوق بشر در آلمان، مخصوص خود فرانسویها شده و مردم آلمان را از آن سهمی نیست. فیخته اولین کسی بود که در برابر این تبعیض فریاد اعتراض برداشت. او ضمن چهارده کنفرانس مشهور خود که در آکادمی برلین ایراد کرد به عنوان عصیان و اعتراض بر این استثنا و واکنش علیه فرانسوی بودن آزادی و برابری «داستان ملت آلمانی» را به عنوان یک واحد واقعی و تفکیک ناپذیر پیش کشید که بنا به ویژگی نژادی، جغرافیایی و زبان و فرهنگ و سنن خود دارای نبوغ ذاتی و استقلال و حیثیت مخصوص به خود است. بدین ترتیب ناسیونالیسم آلمان که بعدها زاینده تز ناسیونالیسم در دنیا گردید - به وجود آمد. ناسیونالیسم یا ملتگرایی، در اندیشه واضعان غربیاش یعنی مردمی را که در قالب مرزهای جغرافیایی معین، نژاد و سابقهٔ تاریخی و زبان و فرهنگ و سنن واحد گرد آمدهاند، به عنوان یک واحد تفکیک ناپذیر مبنا و اصل قرار دادن و آنچه را در حیطهٔ منافع و مصالح و حیثیت و اعتبار این واحد قرار گیرد خودی و دوست دانستن و بقیه را بیگانه و دشمن خواندن. در قرن نوزدهم سه واکنش یا گرایش اساسی در برابر شعارهای انقلاب فرانسه ظهور کرد: .۱ واکنش ناسیونالیستی. ۲. واکنش محافظهکارانه. ۳. واکنش سوسیالیستی.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.