بریدۀ کتاب

آنیل

آنیل

1402/7/7

گربه ای که کتاب ها را نجات داد
بریدۀ کتاب

صفحۀ 39

«این درست نیست که هرچقدر بیشتر بخونی، دانشت نسبت به دنیا بیشتر میشه. مهم نیست توی مغزت چقدر اطلاعات وجود داره، تا زمانی که از دانشت استفاده نکنی و با پاهای خودت دنیا رو تجربه نکنی، دانشت جز اطلاعات پوچ و بی‌فایده چیزی نیست.» رینتارو شانه‌ای بالا انداخت اما پدربزرگش ادامه داد:«کتاب‌ها نمی‌تونن جای تو زندگی کنن. خواننده‌ای که با پاهای خودش رو زمین راه نره و دنیا رو تجربه نکنه شبیه یه دایره‌المعارفه، مغزش پره از کلی اطلاعات قدیمی. تا وقتی اون دایره‌المعارف باز نشه، چیزی به جز یه کتاب قدیمی نیست.» پیرمرد به آرامی دستی به سر پسر کشید و به شوخی گفت:«تو هم می‌خوای دایره‌المعارف باشی؟»

«این درست نیست که هرچقدر بیشتر بخونی، دانشت نسبت به دنیا بیشتر میشه. مهم نیست توی مغزت چقدر اطلاعات وجود داره، تا زمانی که از دانشت استفاده نکنی و با پاهای خودت دنیا رو تجربه نکنی، دانشت جز اطلاعات پوچ و بی‌فایده چیزی نیست.» رینتارو شانه‌ای بالا انداخت اما پدربزرگش ادامه داد:«کتاب‌ها نمی‌تونن جای تو زندگی کنن. خواننده‌ای که با پاهای خودش رو زمین راه نره و دنیا رو تجربه نکنه شبیه یه دایره‌المعارفه، مغزش پره از کلی اطلاعات قدیمی. تا وقتی اون دایره‌المعارف باز نشه، چیزی به جز یه کتاب قدیمی نیست.» پیرمرد به آرامی دستی به سر پسر کشید و به شوخی گفت:«تو هم می‌خوای دایره‌المعارف باشی؟»

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.