بریدۀ کتاب

محیا

1403/6/4

سمفونی مردگان
بریدۀ کتاب

صفحۀ 312

دستش را روی سینه‌اش گذاشت:این جام ایستاده.یک چیزی اینجا مانده که هی حالم را خراب‌تر می‌کند.

دستش را روی سینه‌اش گذاشت:این جام ایستاده.یک چیزی اینجا مانده که هی حالم را خراب‌تر می‌کند.

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.