بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 529

یارا! نمی شود عمری نشست و حسرت خورد که:« ای کاش این واقعه زودتر اتفاق افتاده بود، و آن حادثه، قدری پیش از آن، و آن یار که می طلبیدم، زودتر به دیدارم می آمد و این مال، که حال به من تعلق گرفته است،پارسال می گرفت!» نمی شود یارا! اینها که حسرت خوردنی ست ابلهانه و باطل، حق آدمیان کم عقل است باید دوید، رسید، حادثه ی دیر را در آغوش کشیدو گفت: دیر آمدی نگار سرمست، زودت ندهیم دامن از دست. تو هرگز دیر مکن، یارا! بگذار که حوادث دیر کنند - اگرچه ناگزیر، دیرکردنی هستند. تو هیچ راهی را به روی رسیدن نبند؛ بگذار که راه بندان، اگر بیرون اراده ی توست، کار خودش را بکند. آنگاه تو بشتاب وبگو: اگر من خطا کرده بودم، هرگز نرسیدن بسیارخوب تر از کمی دیر رسیدن بود، اما حال، دیر رسیدن، بهتراز هرگز نرسیدن است؛ چرا که تأخیر، خارج از اراده ی من وتو بوده است.

یارا! نمی شود عمری نشست و حسرت خورد که:« ای کاش این واقعه زودتر اتفاق افتاده بود، و آن حادثه، قدری پیش از آن، و آن یار که می طلبیدم، زودتر به دیدارم می آمد و این مال، که حال به من تعلق گرفته است،پارسال می گرفت!» نمی شود یارا! اینها که حسرت خوردنی ست ابلهانه و باطل، حق آدمیان کم عقل است باید دوید، رسید، حادثه ی دیر را در آغوش کشیدو گفت: دیر آمدی نگار سرمست، زودت ندهیم دامن از دست. تو هرگز دیر مکن، یارا! بگذار که حوادث دیر کنند - اگرچه ناگزیر، دیرکردنی هستند. تو هیچ راهی را به روی رسیدن نبند؛ بگذار که راه بندان، اگر بیرون اراده ی توست، کار خودش را بکند. آنگاه تو بشتاب وبگو: اگر من خطا کرده بودم، هرگز نرسیدن بسیارخوب تر از کمی دیر رسیدن بود، اما حال، دیر رسیدن، بهتراز هرگز نرسیدن است؛ چرا که تأخیر، خارج از اراده ی من وتو بوده است.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.