بریده‌ای از کتاب مهاجر سرزمین آفتاب؛ خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران اثر مسعود امیرخانی

مهاجر سرزمین آفتاب؛ خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران
بریدۀ کتاب

صفحۀ 167

بغضی راه نفسم را بسته بود.هم نوازشش می‌کردم هم موهایش را با قیچی کوتاه می‌کردم. تمام که شد،گفت:( برای سلامتی تنها مادر شهیدِ ژاپنی صلوات.) و خودش بلند صلوات فرستاد ...

بغضی راه نفسم را بسته بود.هم نوازشش می‌کردم هم موهایش را با قیچی کوتاه می‌کردم. تمام که شد،گفت:( برای سلامتی تنها مادر شهیدِ ژاپنی صلوات.) و خودش بلند صلوات فرستاد ...

24

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.