بریده‌ای از کتاب حفره ها: مجموعه شعر اثر گروس عبدالملکیان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 9

باد که می‌آید، خاکِ نشسته بر صندلی بلند می‌شود، می‌چرخد در اتاق، دراز می‌کشد کنار زن، فکر می‌کند به روزهایی که لب داشت!

باد که می‌آید، خاکِ نشسته بر صندلی بلند می‌شود، می‌چرخد در اتاق، دراز می‌کشد کنار زن، فکر می‌کند به روزهایی که لب داشت!

12

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.