بریدۀ کتاب

Eunjin

1402/07/12

بریدۀ کتاب

صفحۀ 262

_آره، دی کاپریو... همین بود... آخر فیلم به خاطر عشقش، به خاطر یک دختر خوشگل جانش را فدا می‌کند، باور می‌کنیم و تحسینش می‌کنیم. یا توی رمان گتسبی بزرگ، یک آدم بزرگ و سرمایه‌دار که می‌تواند تمام زنان دوروبرش را داشته باشد، همه چیزش را فدا می‌کند تا به شکلی دیوانه‌وار برسد به دختری که سال‌ها قبل دوستش داشته و حالا زن کس دیگری شده، این آدم را باور می‌کنیم، تحسین می‌کنیم، دوستش داریم و فکر می‌کنیم چه آدم بزرگی است. اما وقتی کسی به خاطر باور‌ها و اعتقاداتی که اطمینان دارد حق است، جانش را فدا می‌کند، باور نمی‌کنیم. مسخره‌اش می‌کنیم. فکر می‌کنیم دیوانه است.

_آره، دی کاپریو... همین بود... آخر فیلم به خاطر عشقش، به خاطر یک دختر خوشگل جانش را فدا می‌کند، باور می‌کنیم و تحسینش می‌کنیم. یا توی رمان گتسبی بزرگ، یک آدم بزرگ و سرمایه‌دار که می‌تواند تمام زنان دوروبرش را داشته باشد، همه چیزش را فدا می‌کند تا به شکلی دیوانه‌وار برسد به دختری که سال‌ها قبل دوستش داشته و حالا زن کس دیگری شده، این آدم را باور می‌کنیم، تحسین می‌کنیم، دوستش داریم و فکر می‌کنیم چه آدم بزرگی است. اما وقتی کسی به خاطر باور‌ها و اعتقاداتی که اطمینان دارد حق است، جانش را فدا می‌کند، باور نمی‌کنیم. مسخره‌اش می‌کنیم. فکر می‌کنیم دیوانه است.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.