بریدۀ کتاب
1402/9/27
3.2
15
صفحۀ 13
وقتی که می شود روی درگاهی پنجره نشست و توت خورد و تماشا کرد، چرا باید راه افتاد و به جایی نآشنا و غریب رفت؟ کجا بهتر از جایی که می شناسمش؟ که به آن عادت کرده ام. جایی بی آن که لازم باشد نگاه کنم،می دانم اگر پاهایم را دراز کنم به چندمین کاشی سفید درگاهی می رسم و...
وقتی که می شود روی درگاهی پنجره نشست و توت خورد و تماشا کرد، چرا باید راه افتاد و به جایی نآشنا و غریب رفت؟ کجا بهتر از جایی که می شناسمش؟ که به آن عادت کرده ام. جایی بی آن که لازم باشد نگاه کنم،می دانم اگر پاهایم را دراز کنم به چندمین کاشی سفید درگاهی می رسم و...
(0/1000)
محمدمهدی حیدری
1403/1/2
1