بریده‌ای از کتاب سقوط اثر آلبر کامو

y.s

y.s

1403/5/2

بریدۀ کتاب

صفحۀ 108

'O young woman, throw yourself into the water again so that I may a second time have the chance of saving both of us!' A second time, eh, what a risky suggestion! Just suppose, that we should be taken literally? We'd have to go through with it. The water's so cold! But let's not worry! It's too late now. It'll always be too late. Fortunately!

'O young woman, throw yourself into the water again so that I may a second time have the chance of saving both of us!' A second time, eh, what a risky suggestion! Just suppose, that we should be taken literally? We'd have to go through with it. The water's so cold! But let's not worry! It's too late now. It'll always be too late. Fortunately!

109

1

(0/1000)

نظرات

y.s

y.s

1403/5/2

برای خودم:
اوج داستان، سقوط دختر در آب بود که به سقوط ذهنی مرد انجامید. اگر او را نجات دهد، خود را نجات داده، اما حتی با داشتن شانسی دوباره، که با حسرت طلبش می‌کند، باز هم ممکن است همان راه گذشته را در پیش گیرد؛ آب، سرد است و وجدان، خاموش! 
ضمن اینکه شاید همین «سقوط ذهنی»، ذهن وی را روشن کرده یا حداقل شاکلۀ فکری‌اش را تغییر داده، چنانچه در اواخر داستان، خود و سخنان خود را بسیار والا می‌پندارد. اینجا تلنگری داریم که به قیمت زندگی یک فرد، دیگری را آگاه می‌کند و آن دیگری را داریم که به سبب آگاهی فرو می‌پاشد.
آیا می‌خواهد در آن نقطه عطف زندگی‌اش تغییری ایجاد کند؟ آیا می‌خواهد با نجات دادن دختر، به جایگاه خودِ سابقِ مرفه بی‌دغدغه‌اش سقوط کند؟ یا سقوط به این مرد غم‌زدۀ پریشان، اما آگاه‌، را ترجیح می‌دهد؟ به کدام سو رفتن «سقوط» است؟ آیا اصلا از «سقوط» گریزی هست؟
What a risky suggestion!
در آخر می‌گوید: مهم نیست! به هر حال که برای ایجاد هر تغییری دیر شده و راه بازگشتی وجود ندارد؛ خوشبختانه!
شک و تردید این جملات آخر کتاب رو واقعا دوست داشتم :)
چشیدن لذت آگاهی به کشیدن رنج فروپاشی می‌ارزد؟

0