بریده‌ای از کتاب کیمیاگر اثر رضا مصطفوی

Nazi.jg

Nazi.jg

1403/10/22

بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

جابر آهی کشید و گفت:« کاش جابر حیّان دنبال اکسیری بود که مارا آدم کند! ما انسان ها عناصر بی ارزشی هستیم، خاکیم و آب، آتشیم و باد. هیچکداممان با هم فرقی نداریم، اما یکی می‌شود مثل جانوران و درندگان، بلکه از آنها هم گمراه تر، یکی هم می‌شود اشرف مخلوقات، مثل رسول خدا، مثل علی. کاش جبر حیّان دنبال اکسیری می افتاد که به ما انسان ها بزند و آدممان کند؛ مثل سلمان، مثل مقداد. ما فقط هیزم های جهنمیم، اگر حقیقت را درک نکنیم. از چهارپایان گمراه تریم، اگر غافل باشیم.»

جابر آهی کشید و گفت:« کاش جابر حیّان دنبال اکسیری بود که مارا آدم کند! ما انسان ها عناصر بی ارزشی هستیم، خاکیم و آب، آتشیم و باد. هیچکداممان با هم فرقی نداریم، اما یکی می‌شود مثل جانوران و درندگان، بلکه از آنها هم گمراه تر، یکی هم می‌شود اشرف مخلوقات، مثل رسول خدا، مثل علی. کاش جبر حیّان دنبال اکسیری می افتاد که به ما انسان ها بزند و آدممان کند؛ مثل سلمان، مثل مقداد. ما فقط هیزم های جهنمیم، اگر حقیقت را درک نکنیم. از چهارپایان گمراه تریم، اگر غافل باشیم.»

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.