بریدۀ کتاب

A.S.Razavi

1403/5/1

آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری
بریدۀ کتاب

صفحۀ 40

بچه‌های دانشگاه یکی‌یکی ویزایشان را مهر می‌کردند و می‌رفتند به سمت سرزمین فرصت‌ها! نه خبری از دیروز مملکتشان داشتند، نه شناختی از امروز آن، نه حتی اضطرابی برای فردایش. می‌رفتند مثلا به بشریت خدمت کنند. آن‌ها پای سفره مردم این مملکت بزرگ شده بودند.اما در بزنگاه مفید بودنشان هوای خدمت به بشریت به سرشان زده بود. اما واضح بود که خدمت به بشریت بیشتر رنگ و طعم بهانه داشت؛ بهانه‌ای برای درزگیری وجدانشان؛ بهانه‌ای برای فرار کردن از سختی‌هاو مشکلات؛ بهانه‌ای برای رسیدن به رفاه و کیفیت.

بچه‌های دانشگاه یکی‌یکی ویزایشان را مهر می‌کردند و می‌رفتند به سمت سرزمین فرصت‌ها! نه خبری از دیروز مملکتشان داشتند، نه شناختی از امروز آن، نه حتی اضطرابی برای فردایش. می‌رفتند مثلا به بشریت خدمت کنند. آن‌ها پای سفره مردم این مملکت بزرگ شده بودند.اما در بزنگاه مفید بودنشان هوای خدمت به بشریت به سرشان زده بود. اما واضح بود که خدمت به بشریت بیشتر رنگ و طعم بهانه داشت؛ بهانه‌ای برای درزگیری وجدانشان؛ بهانه‌ای برای فرار کردن از سختی‌هاو مشکلات؛ بهانه‌ای برای رسیدن به رفاه و کیفیت.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.