بریده‌ای از کتاب برگزیده شعرهای اقبال لاهوری اثر شورای شعرکانون

بریدۀ کتاب

صفحۀ 76

ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم موجِ ز خود رفته‌ای تیز خرامید و گفت هستم اگر می‌روم گر نروم نیستم

ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم موجِ ز خود رفته‌ای تیز خرامید و گفت هستم اگر می‌روم گر نروم نیستم

16

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.