بریدۀ کتاب
خمناله. چیزی ، حالتی برای گشودن راه بر درد. باریکه راهی که آدم ناخوش برای عبور درد باز میگذارد. که درد اگر بماند، می ترکاند. خمناله . خمناله ای کشدار. از آنگونه که قلب آدمی را شخم میزند. چنان ناله ای که پنداری هزار سال عمر دارد. از رگ و ریشه مایه دارد. از مغز استخوان بر می آید. نه اصلا خود رگ و ریشه، خود استخوان است. همان رگ و ریشه و استخوان است که به صدا ، به نوا بدل شده است و دارد از حجره بیرون می ریزد. خود جان است، خودِ جان. جان گرداگرد زبان پخش میشود، چرخ میزند ، لای کوبش دندان ها، درهم میشکند و قالبی می جوید تا مگر خواهشی برآورد. تا مگر مددی بطلبد.
خمناله. چیزی ، حالتی برای گشودن راه بر درد. باریکه راهی که آدم ناخوش برای عبور درد باز میگذارد. که درد اگر بماند، می ترکاند. خمناله . خمناله ای کشدار. از آنگونه که قلب آدمی را شخم میزند. چنان ناله ای که پنداری هزار سال عمر دارد. از رگ و ریشه مایه دارد. از مغز استخوان بر می آید. نه اصلا خود رگ و ریشه، خود استخوان است. همان رگ و ریشه و استخوان است که به صدا ، به نوا بدل شده است و دارد از حجره بیرون می ریزد. خود جان است، خودِ جان. جان گرداگرد زبان پخش میشود، چرخ میزند ، لای کوبش دندان ها، درهم میشکند و قالبی می جوید تا مگر خواهشی برآورد. تا مگر مددی بطلبد.
1
نظرات
بعضی از شبهای که تو خوابگاه بودم ناله های درماندهای سر میدادم. این ناله ها تو خونمون تعریف شده بودن و ملموس ، اما تو خوابگاه نه! بچه ها میگفتن این چه صدایی زهرا در میاره. چشه؟ این چرا اینجوری میکنه، و هیچ وقت نشد توضیحات مفصلم رو براشون بگم، که این ناله از خستگیه، برای تسکینِ خود، برای خروج درد... . تا اینکه تو کتاب جای خالی سلوچ آقای دولت آبادی خیلی خوب برای این حالت اسم انتخاب کردن و توضحیش دادن. آخیش. معتقدمکه خمناله فقط برآمده از درد جسم نیست، متاثر و اثر درد روح هم میتونه باشه.
0