بریدۀ کتاب

ملکوت
بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

این زمین بیگناه نیست و مادر گناهکاران است و گاهواره‌ی همه‌ی آتش‌ها و گلوله‌ها و خون‌ها و شلاق‌ها است و من او را نمی‌بخشم زیرا ریشه‌های درخت من از خاک سیاه او غذا می‌گیرند و از چشمه‌های زهر‌آلود او آب می‌نوشند و سرانجام در بستر او خواهند پوسید و من شکایت زمین را به آسمان‌ها و به ملکوت‌ها خواهم برد و آن‌کس که مرا در رویا بوسید و تاج نور بر سرم گذاشت چنین گفت که از این پس باید دل بر آسمان ببندی و او بی‌شکل و بی‌صورت بود و تنها دست‌های گرمی داشت. ملکوت بهرام صادقی

این زمین بیگناه نیست و مادر گناهکاران است و گاهواره‌ی همه‌ی آتش‌ها و گلوله‌ها و خون‌ها و شلاق‌ها است و من او را نمی‌بخشم زیرا ریشه‌های درخت من از خاک سیاه او غذا می‌گیرند و از چشمه‌های زهر‌آلود او آب می‌نوشند و سرانجام در بستر او خواهند پوسید و من شکایت زمین را به آسمان‌ها و به ملکوت‌ها خواهم برد و آن‌کس که مرا در رویا بوسید و تاج نور بر سرم گذاشت چنین گفت که از این پس باید دل بر آسمان ببندی و او بی‌شکل و بی‌صورت بود و تنها دست‌های گرمی داشت. ملکوت بهرام صادقی

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.