بریده‌ای از کتاب سایه های میان ما اثر تریشا لونسر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 384

چیزی را که بالاخره باعث شد قلب کوبنده ام با افکارم همگام شود نیز به یاد دارم آخرین کلمه ای که از لبهای هکتور خارج شد. الساندرا . آخرین کلمه ای که به زبان آورد نام من بود آخرین فکرش درمورد من بود. من پیروز شده بودم. این علم درست مثل سه سال پیش، درونم را آرام می کند. آن احساس درستی احساس آرامش دستهایم را در هوا بلند میکنم و مثل گربه کش و قوسی به خودم میدهم ودم را کمی روی کاناپه جابه جا میکنم.

چیزی را که بالاخره باعث شد قلب کوبنده ام با افکارم همگام شود نیز به یاد دارم آخرین کلمه ای که از لبهای هکتور خارج شد. الساندرا . آخرین کلمه ای که به زبان آورد نام من بود آخرین فکرش درمورد من بود. من پیروز شده بودم. این علم درست مثل سه سال پیش، درونم را آرام می کند. آن احساس درستی احساس آرامش دستهایم را در هوا بلند میکنم و مثل گربه کش و قوسی به خودم میدهم ودم را کمی روی کاناپه جابه جا میکنم.

3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.