بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 39

آن‌گاه ایوب برخاست، و گریبان درید، موی سر باز کرد، و سجده بر خاک زد، زبان به ثنا گشوده، و گفت، برهنه و عور از شکم مادر زادم، و برهنه به سرای دیگر باز همی خواهم گشت: خداوند بداد، و خداوند بازگرفت؛ خجسته باد نام او.

آن‌گاه ایوب برخاست، و گریبان درید، موی سر باز کرد، و سجده بر خاک زد، زبان به ثنا گشوده، و گفت، برهنه و عور از شکم مادر زادم، و برهنه به سرای دیگر باز همی خواهم گشت: خداوند بداد، و خداوند بازگرفت؛ خجسته باد نام او.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.