بریدۀ کتاب

Smudgejasmine

20 ساعت پیش

تاج دوقلوها
بریدۀ کتاب

صفحۀ 265

«افسانه ها میگن ایانا و خورشید یه زمانی عاشق و معشوق بودن. وقتی ایانا زندگی جدیدی رو در دنیای جدیدی شروع کرد، خورشید از آسمون پایین اومد تا به نشانه خداحافظی اون رو ببوسه. ایانا می تونست حرارت خورشید رو تحمل کنه، اما زمین نتونست. این طوری شد که تیکه ای از زمین سوخت و کویر شد. کویر هدیه خورشید به اینا بود؛ یه تیکه زمین گرم و طلایی. هر چند کویر هیچ وقت خورشید رو فراموش نکرد. برای همینه که ماسه ها همیشه ناآرام و در حرکتن اونها میخوان به خونه شون پیش خورشید برگردن.»

«افسانه ها میگن ایانا و خورشید یه زمانی عاشق و معشوق بودن. وقتی ایانا زندگی جدیدی رو در دنیای جدیدی شروع کرد، خورشید از آسمون پایین اومد تا به نشانه خداحافظی اون رو ببوسه. ایانا می تونست حرارت خورشید رو تحمل کنه، اما زمین نتونست. این طوری شد که تیکه ای از زمین سوخت و کویر شد. کویر هدیه خورشید به اینا بود؛ یه تیکه زمین گرم و طلایی. هر چند کویر هیچ وقت خورشید رو فراموش نکرد. برای همینه که ماسه ها همیشه ناآرام و در حرکتن اونها میخوان به خونه شون پیش خورشید برگردن.»

8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.