بریدهای از کتاب مرگی بسیار آرام اثر سیمون دو بووار
1403/10/9
صفحۀ 96
وای که چقدر تنها بود.نوازشش کردم و با او حرف زدم،ولی محال بود بتوانم عمق دردش را درک کنم.
وای که چقدر تنها بود.نوازشش کردم و با او حرف زدم،ولی محال بود بتوانم عمق دردش را درک کنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.