بریدۀ کتاب

شقایق

1403/8/18

از قیطریه تا اورنج کانتی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 129

آه، مادر... مادر... مادر... چرا نباید سرم را روی دامنت بگذارم و زار زار گریه کنم؟ برای چه باید ادای آدم‌های قوی و خوددار را در بیاورم؟ دلم می‌خواهد گریه کنم و تو دل‌داری‌ام بدهی. دلم می‌خواهد بپرم بغلت و سرم را نوازش کنی. به سن و سالم نگاه نکن، راستش خیلی چیزهای بچگی در من باقی مانده است. من هنوز کودکم.

آه، مادر... مادر... مادر... چرا نباید سرم را روی دامنت بگذارم و زار زار گریه کنم؟ برای چه باید ادای آدم‌های قوی و خوددار را در بیاورم؟ دلم می‌خواهد گریه کنم و تو دل‌داری‌ام بدهی. دلم می‌خواهد بپرم بغلت و سرم را نوازش کنی. به سن و سالم نگاه نکن، راستش خیلی چیزهای بچگی در من باقی مانده است. من هنوز کودکم.

578

37

(0/1000)

نظرات

سودآد

1403/8/19

💔💔
1

1

شقایق

1403/8/19

❤️‍🩹🌱 

0

🥲❤️‍🩹
1

0

شقایق

7 روز پیش

🫂❤️‍🩹 

0