بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 105

روز آخر، خانم مترجم ایرانی که بیست سال ساکن سانتاکروز بود و صرفاً به احترام ما روسری برسر گذاشته بود، بااشک به من گفت:« من در این چند روز حرف هایی شنیدم که خیلی وقت بود نشنیده بودم. کسانی را دیدم که نمی خواهند ببینم. ازوضعیت زنان در اسلام، از امام حسین علیه السلام، از ظلم ستیزی و ... حرف هایی شنیدم که یادم رفته بود. شما نسل روشنی هستید و من به آینده روشن ایران ایمان کامل دارم.»

روز آخر، خانم مترجم ایرانی که بیست سال ساکن سانتاکروز بود و صرفاً به احترام ما روسری برسر گذاشته بود، بااشک به من گفت:« من در این چند روز حرف هایی شنیدم که خیلی وقت بود نشنیده بودم. کسانی را دیدم که نمی خواهند ببینم. ازوضعیت زنان در اسلام، از امام حسین علیه السلام، از ظلم ستیزی و ... حرف هایی شنیدم که یادم رفته بود. شما نسل روشنی هستید و من به آینده روشن ایران ایمان کامل دارم.»

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.