بریدۀ کتاب

حسین وارث آدم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 17

در زندگی توده مردم ما که زندگی اش توده ای انباشته از عقده ها و رنج ها و جراحت هاست و آرزوهای مرده و امیدهای به باد رفته و خواستن های سرکوفته و عشقهای بی سرانجام و خشمهای فروخورده، همه نبایستن و نخواستن و نتوانستن و نگذاشتن و نشدن و نگفتن و نرفتن و نه و نه و نه! عاشورا زانوی مهربان سر نهادن و دامن مَحرَمِ گریستن نیز هست. و در این فاجعه هولناک بشری هر کسی فاجعه خویش را نیز می نالد و دلهایی که در این روزگار، نه حق انتخاب که حق احساس و چشم هایی که نه نگاه، که حق اشک و حلقومهایی که نه فریاد که حق ناله نیز ندارند، از عاشوراست که حقهای از دست رفته خویش را هر ساله می‌ستانند و نیز، غرورهای مجروحی که به نالیدن محتاج اند اما شرم دارند؛ و تحمیل لبخند بر لبهایی که در پس آن ضجه ها پنهان است و تحمیل آرامش بر چهره هایی که طغیانها را در خویش کتمان میکنند، آنان را شهیدی ساخته است که بر روی زمین گام بر می دارد و به هر جا که می گریزد کربلاست و هر ماهی که بر او می رسد محرم، و هر روزی که بر او می‌گذرد عاشورا...

در زندگی توده مردم ما که زندگی اش توده ای انباشته از عقده ها و رنج ها و جراحت هاست و آرزوهای مرده و امیدهای به باد رفته و خواستن های سرکوفته و عشقهای بی سرانجام و خشمهای فروخورده، همه نبایستن و نخواستن و نتوانستن و نگذاشتن و نشدن و نگفتن و نرفتن و نه و نه و نه! عاشورا زانوی مهربان سر نهادن و دامن مَحرَمِ گریستن نیز هست. و در این فاجعه هولناک بشری هر کسی فاجعه خویش را نیز می نالد و دلهایی که در این روزگار، نه حق انتخاب که حق احساس و چشم هایی که نه نگاه، که حق اشک و حلقومهایی که نه فریاد که حق ناله نیز ندارند، از عاشوراست که حقهای از دست رفته خویش را هر ساله می‌ستانند و نیز، غرورهای مجروحی که به نالیدن محتاج اند اما شرم دارند؛ و تحمیل لبخند بر لبهایی که در پس آن ضجه ها پنهان است و تحمیل آرامش بر چهره هایی که طغیانها را در خویش کتمان میکنند، آنان را شهیدی ساخته است که بر روی زمین گام بر می دارد و به هر جا که می گریزد کربلاست و هر ماهی که بر او می رسد محرم، و هر روزی که بر او می‌گذرد عاشورا...

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.