بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بریدۀ کتاب

روشنا

1403/01/03

بریدۀ کتاب

صفحۀ 82

برای من از همه بدتر این بود که حس می‌کردم که با گذشت هر روز عادات زندگی ریشه‌گیرتر می‌شود و زندگی‌مان را در شکل معین خود در بند می‌کشد. احساس ما دیگر آزاد نبود و تابع سیر یکنواخت و خالی از سودای زمان می‌شد.

برای من از همه بدتر این بود که حس می‌کردم که با گذشت هر روز عادات زندگی ریشه‌گیرتر می‌شود و زندگی‌مان را در شکل معین خود در بند می‌کشد. احساس ما دیگر آزاد نبود و تابع سیر یکنواخت و خالی از سودای زمان می‌شد.

(0/1000)

نظرات

عه!
این کتاب تو برنامه عیدم بود:)
داستان سونات کرویتسر رو هم خیلی پیشنهاد می‌کنم. در همین مایه نوشته شده است.
1
روشنا

1403/01/03

داستان جالبیه :)
خیلی ممنون از پیشنهادتون D:👌🏻