بریدهای از کتاب هری پاتر و شاهزاده دو رگه ۱ اثر جی. کی. رولینگ
1403/9/4
صفحۀ 255
اسلاگهورن به آرامی در میان میزها حرکت میکرد و با دقت به درون پتیلها نگاهی میانداخت. هیچ اظهار نظری نمیکرد اما هر از گاهی آن ها را هم میزد یا بو میکشید. سرانجام به میزی رسید که هری، رون، هرمیون و ارنی پشت آن نشسته بودند. با تأسف به مادهی قیر مانند درون پاتیل رون لبخند زد. معجون سرمهای رنگ ارنی را نادیده گرفت. با مشاهدهی معجون هرمیون سرش را به نشانهی تایید تکان داد. آنگاه معجون هری را دید و خوشحالی ناباورانهای چهرهاش را فرا گرفت. با صدای بلندی به همه گفت: _ برندهی واقعی! عالیه، عالیه، هری! پناه بر خدا، معلومه که استعداد مادرتو به ارث بردی. اون در کار معجون سازی چیره دست بود! آره، لیلی واقعا چیره دست بود! بفرما! اینم یک شیشه فیلیکس فلیسیس که قولشو داده بودم. خوب ازش استفاده کن!
اسلاگهورن به آرامی در میان میزها حرکت میکرد و با دقت به درون پتیلها نگاهی میانداخت. هیچ اظهار نظری نمیکرد اما هر از گاهی آن ها را هم میزد یا بو میکشید. سرانجام به میزی رسید که هری، رون، هرمیون و ارنی پشت آن نشسته بودند. با تأسف به مادهی قیر مانند درون پاتیل رون لبخند زد. معجون سرمهای رنگ ارنی را نادیده گرفت. با مشاهدهی معجون هرمیون سرش را به نشانهی تایید تکان داد. آنگاه معجون هری را دید و خوشحالی ناباورانهای چهرهاش را فرا گرفت. با صدای بلندی به همه گفت: _ برندهی واقعی! عالیه، عالیه، هری! پناه بر خدا، معلومه که استعداد مادرتو به ارث بردی. اون در کار معجون سازی چیره دست بود! آره، لیلی واقعا چیره دست بود! بفرما! اینم یک شیشه فیلیکس فلیسیس که قولشو داده بودم. خوب ازش استفاده کن!
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.