بریدۀ کتاب
1403/03/23
صفحۀ 202
من به آن نیاز داشتم؛ اوهم داشت... اورا به سمت دیوار هُل دادم: - باشه؟ جیمسون به من خیره شد؛ لبهایش پیچ خوردند: - باشه؛ وارث. جلو رفتم و لب هایم را به لب هایش دوختم...
من به آن نیاز داشتم؛ اوهم داشت... اورا به سمت دیوار هُل دادم: - باشه؟ جیمسون به من خیره شد؛ لبهایش پیچ خوردند: - باشه؛ وارث. جلو رفتم و لب هایم را به لب هایش دوختم...
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.