بریدهای از کتاب بلم سنگی اثر ژوزه ساراماگو
1403/5/3
صفحۀ 7
وقتی ژوانا کاردا شاخهی نارون را به زمین کشید سگهای سربر یکجا شروع کردند به عوعو و مردم را به ترس و وحشت انداختند چون از زمانهای قدیم مردم اعتقاد داشتند که هر وقت سگها پارس کنند دنیا به آخر میرسد و سگها تا آن موقع صدایی از خود در نیاورده بودند حالا دیگر کسی یادش نیست که منشا این خرافهی ریشهدار یا اعتقاد استوار از کجاست چون در بیشتر موارد میتوان این دو اصطلاح را به جای یکدیگر به کار برد و هر دو یک چیز را بیان میکنند اما مادربزرگهای فرانسوی نوههایشان را با این داستان سرگرم میکردند که در عهد اسطورهای یونان در اینجا یعنی در منطقهی سربر در پیرنهی شرقی سگ سهسری بوده که اسمش هم شبیه محل نامبرده سربروس بوده و هر وقت صاحبش کارون قایقران صدایش میزد پارس میکرد و این داستان طبق معمول سینه به سینه نقل میشود و هر بار دخل و تصرفهای تازهای در آن صورت میگیرد. پاراگراف اول کتاب
وقتی ژوانا کاردا شاخهی نارون را به زمین کشید سگهای سربر یکجا شروع کردند به عوعو و مردم را به ترس و وحشت انداختند چون از زمانهای قدیم مردم اعتقاد داشتند که هر وقت سگها پارس کنند دنیا به آخر میرسد و سگها تا آن موقع صدایی از خود در نیاورده بودند حالا دیگر کسی یادش نیست که منشا این خرافهی ریشهدار یا اعتقاد استوار از کجاست چون در بیشتر موارد میتوان این دو اصطلاح را به جای یکدیگر به کار برد و هر دو یک چیز را بیان میکنند اما مادربزرگهای فرانسوی نوههایشان را با این داستان سرگرم میکردند که در عهد اسطورهای یونان در اینجا یعنی در منطقهی سربر در پیرنهی شرقی سگ سهسری بوده که اسمش هم شبیه محل نامبرده سربروس بوده و هر وقت صاحبش کارون قایقران صدایش میزد پارس میکرد و این داستان طبق معمول سینه به سینه نقل میشود و هر بار دخل و تصرفهای تازهای در آن صورت میگیرد. پاراگراف اول کتاب
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.