بریده‌ای از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم اثر معصومه امیرزاده

بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

«قربون خنده هاش تو به دنیا بیارش، حضانتش رو به عهده میگیرم ولی وقتی قله ها رو فتح کردی دنبالش نیای که نشونت نمیدم» میگن درس بخون ما کمکت میکنیم، ازدواج کن کاراشو ما میکنیم، بچه بیار ما بزرگش میکنیم، بچه بعدی بیار ما شبا نگه میداریم، حالا فلان کار رو بکن ما حواسمون هست بسه دیگه وعده سر خرمن دادن اخرش هم متوقع بودن کتاب رو(موبایل) میخوام بکوبونم به دیوار و برم جایی که هیچ بنی بشری نباشه خوندن این کتاب اعصاب فولادی میخواد

«قربون خنده هاش تو به دنیا بیارش، حضانتش رو به عهده میگیرم ولی وقتی قله ها رو فتح کردی دنبالش نیای که نشونت نمیدم» میگن درس بخون ما کمکت میکنیم، ازدواج کن کاراشو ما میکنیم، بچه بیار ما بزرگش میکنیم، بچه بعدی بیار ما شبا نگه میداریم، حالا فلان کار رو بکن ما حواسمون هست بسه دیگه وعده سر خرمن دادن اخرش هم متوقع بودن کتاب رو(موبایل) میخوام بکوبونم به دیوار و برم جایی که هیچ بنی بشری نباشه خوندن این کتاب اعصاب فولادی میخواد

75

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.