بریدهای از کتاب باروت خیس اثر زهرا اسعدبلنددوست
1403/3/4
4.3
25
صفحۀ 18
یک ساعتی میشد که از آن جلسه به خانه برگشته بودم. یک ساعتی میشد که در تاریکی فضا ، با لباس های بیرون ، روی کاناپه افتاده بودم. یک ساعتی میشد که حال تکان خوردن نداشتم. یک ساعت فقط فکر کردم و مرور کردم و چرخیدم در حفظیات حافظه ام و نشد که حل شود معمای آن مرد قاسم نام....
یک ساعتی میشد که از آن جلسه به خانه برگشته بودم. یک ساعتی میشد که در تاریکی فضا ، با لباس های بیرون ، روی کاناپه افتاده بودم. یک ساعتی میشد که حال تکان خوردن نداشتم. یک ساعت فقط فکر کردم و مرور کردم و چرخیدم در حفظیات حافظه ام و نشد که حل شود معمای آن مرد قاسم نام....
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.