بریدۀ کتاب

Mehrbod

1403/4/15

مرگ به وقت بهار
بریدۀ کتاب

صفحۀ 162

آدم یک روز از خواب بیدار می‌شود و خیال می‌کند هر چه در وجودش داشته مرده و از بین رفته است ، ولی درست نیست ؛ وقتی چنین فکری به سر آدم بزند یعنی خود اوست که تا حدی مرده. آن چیزها نمی‌میرند. باقی می‌مانند. از آدمی به آدم دیگر می‌رسند ، همیشه همینطور است ، از آدمی به آدم دیگر.

آدم یک روز از خواب بیدار می‌شود و خیال می‌کند هر چه در وجودش داشته مرده و از بین رفته است ، ولی درست نیست ؛ وقتی چنین فکری به سر آدم بزند یعنی خود اوست که تا حدی مرده. آن چیزها نمی‌میرند. باقی می‌مانند. از آدمی به آدم دیگر می‌رسند ، همیشه همینطور است ، از آدمی به آدم دیگر.

15

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.