بریدۀ کتاب

فصل شیدایی لیلاها
بریدۀ کتاب

صفحۀ 52

و حسین که دوباره افسوس بدرقه راهشان کرد و عاقبت بخیری، و یک درخواست: «تا می‌توانید دور بروید؛ خیلی دور. آنجا که صدای مظلومیتم را نشنوید و فریاد نصرت‌طلبی‌ام، که هر که بشنود و به یاری نخیزد خدا در قیامتش به روی در آتش نشاند.»

و حسین که دوباره افسوس بدرقه راهشان کرد و عاقبت بخیری، و یک درخواست: «تا می‌توانید دور بروید؛ خیلی دور. آنجا که صدای مظلومیتم را نشنوید و فریاد نصرت‌طلبی‌ام، که هر که بشنود و به یاری نخیزد خدا در قیامتش به روی در آتش نشاند.»

28

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.